خدمت مرجع عالی قدر حضرت آیت الله خویی
سلام علیکم و رحمت الله برکاته
حقیر سؤالی در مورد مسأله سهو النبی داشتم. اخیراً یکی از علمای منطقهی آسیای میانه به نام علامه «منصور هاشمی خراسانی» کتابی به نام «بازگشت به اسلام» به رشتهی تحریر در آورده است که در آن مواضع اصولی و شایان توجّهی دارد. البته کتاب ایشان به واسطهی تفاوت برخی از دیدگاهها و مواضع فقهی و کلامیشان، مورد نقد و بررسی بسیاری قرار گرفته است و عدهای آن را اثری نوین و ارزشمند در حوزهی اسلامشناسی میشمارند و عدهای دیگر هم مواضع ایشان را به خاطر نوآوریها و رویکردهای متفاوتی که دارند نمیپسندند. الغرض ایشان در بخشی از این کتاب در مورد سهو پیامبر خداوند صلوات الله علیه و آله صحبت میکنند و آن را جایز و ممکن میشمارند. ایشان معتقد است سهو در اموری مانند فراموش کردن کارهای شخصی یا اشتباه کردن در امور مباح یا عجله کردن در کارهای جایز و ... منافاتی با عصمت انبیاء ندارد و اخلالی در تبلیغ احکام خداوند توسّط آنان ایجاد نمیکند. از طرف دیگر اینها مقتضای بشریت انبیاء بوده است و به شهادت آیه شریفهی «إنما أنا بشر مثلکم» امر عجیب و بعیدی نیست. لذا اینکه آنان را از هرگونه فراموشی، غفلت و سهوی بری بشماریم گونهای افراط است، اگرچه نسبت دادن کارهایی که مخالف با تقوا، حیا و عفّت باشد نیز تفریط است و به روشنی جایز نیست. ایشان همچنین به نمونههایی مانند رفتار حضرت یونس علیه السلام در ترک قومش پیش از اذن خداوند یا قضا شدن نماز سلیمان علیه السلام به خاطر مشغول شدن به تیمار اسبها اشاره میکند و میفرمایند: «... البته هيچ يک از اين کارها که بيدرنگ از آن توبه کردند، ربطي به تبليغ احکام خداوند توسّط آنان نداشت و با اين وصف، نميتوان آن را منافي با پيامبري آنان دانست؛ خصوصاً با توجّه به اينکه وجوب اطاعت از پيامبران، لزوماً به سبب عصمت آنان از اين قبيل کارها نيست تا خللي در آن مانع از اطاعت آنان بشود، بل ممکن است به سبب امر خداوند به اطاعت از آنان باشد که ميتواند با نظر به سودمند بودن آن در مجموع و عذرآور بودن آن در موارد خطا باشد. آري، عذرآور بودن اطاعت از آنان، به تنهايي وافي به مقصود خداوند نيست؛ زيرا مقصود او به اقتضاي کمالش، نيل انسان به کمال اوست که با اطاعت حقيقي و نه تنها اطاعت ظاهري حاصل ميشود...» (بازگشت به اسلام؛ ص205 و 206)
عنایت دارید که برخی از راویان برجسته و علمای متقدّم شیعه مانند شیخ صدوق، استادش ابن الولید رحمه الله، علامه تستری مؤلّف قاموس الرجال و حتّی شیخ طبرسی در مجمع البیان (ج4، ص317، چاپ بیروت)، قائل به جواز سهو النبی بودهاند؛ آنچنانکه شیخ صدوق و استادش در این امر بسیار متشدّد بودند و ردّ این اعتقاد را به غلات و مفوّضه نسبت میدادند و ابن الولید اولین مرتبه غلو را انکار سهو النبی میدانست. (من لا یحضره الفقیه، ج1، ص357) و در طرف دیگر شیخ مفید رحمه الله نیز دلایل این گروه را باطل میشمرد. با توجّه به این سوابق، لطفاً دیدگاهتان در ارتباط با سهو النبی و نیز دلایل ارائه شده توسّط علامه منصور هاشمی خراسانی ذکر بفرمایید. همچنین اگر در مورد کتاب ایشان با عنوان «بازگشت به اسلام» اظهار نظری بفرمایید موجب امتنان خواهد بود.
با سپاس از حضرتعالی