موسسه حضرت آیت الله العظمی خویی (ره)


سوالات متفرقه

فقھی اعتقادی 

1)

س :  خدمت مرجع عالی قدر حضرت آیت ﷲ خویی سلام علیکم و رحمت ﷲ برکاته

حقیر سؤالی در مورد مسأله سھو النبی داشتم. اخیراً یکی از علمای منطقه آسیای میانه به نام علامه (منصور ھاشمیخراسانی) کتابی به نام (بازگشت به اسلام) به رشته ی تحریر در آورده است که در آن مواضع اصولی و شایان توجّھیدارد. البته کتاب ایشان به واسطه ی تفاوت برخی از دیدگاه ھا و مواضع فقھی و کلامی شان ،مورد نقد و بررسی بسیاری قرارگرفته است و عده ای آن را اثری نوین و ارزشمند در حوزه ی اسلام شناسی می شمارند و عده ای دیگر ھم مواضع ایشان را به خاطر نوآوری ھا و رویکردھای متفاوتی که دارند نمی پسندند. الغرض ایشان در بخشی از این کتاب در مورد سھو پیامبرخداوند صلوات ﷲ علیه و آله صحبت می کنند و آن را جایز و ممکن می شمارند. ایشان معتقد است سھو در اموری مانندفراموش کردن کارھای شخصی یا اشتباه کردن در امور مباح یا عجله کردن در کارھای جایز و ... منافاتی با عصمت انبیاءندارد و اخلالی در تبلیغ احکام خداوند توسّط آنان ایجاد نمی کند. از طرف دیگر این ھا مقتضای بشریت انبیاء بوده است و بھشھادت آیه شریفه ی »إنما أنا بشر مثلکم« امر عجیب و بعیدی نیست .لذا اینکه آنان را از ھرگونه فراموشی، غفلت و سھوی بری بشماریم گونه ای افراط است، اگرچه نسبت دادن کارھایی که مخالف با تقوا ،حیا و عفتّ باشد نیز تفریط است و به

روشنی جایز نیست. ایشان ھمچنین به نمونه ھایی مانند رفتار حضرت یونس علیھ السلام در ترک قومش پیش از اذن خداوندیا قضا شدن نماز سلیمان علیه السلام به خاطر مشغول شدن به تیمار اسب ھا اشاره می کند و می فرمایند: »... البته ھیچ یک از این کارھا که بي درنگ از آن توبه کردند، ربطي به تبلیغ احکام خداوند توسّط آنان نداشت و با این وصف ،نمي توان آن رامنافي با پیامبري آنان دانست؛ خصوصاً با توجّه به اینکه وجوب اطاعت از پیامبران ،لزوماً به سبب عصمت آنان از این قبیل کارھا نیست تا خللي در آن مانع از اطاعت آنان بشود ،بل ممکن است به سبب امر خداوند به اطاعت از آنان باشد که مي تواند با نظر به سودمند بودن آن در مجموع و عذرآور بودن آن در موارد خطا باشد. آري ،عذرآور بودن اطاعت ازآنان ،به تنھایي وافي به مقصود خداوند نیست؛ زیرا مقصود او به اقتضاي کمالش ،نیل انسان به کمال اوست که با اطاعت حقیقي و نه تنھا اطاعت ظاھري حاصل م يشود...« (بازگشت به اسلام؛ ص205 و 206)

عنایت دارید کھ برخی از راویان برجسته و علمای متقدّم شیعھ مانند شیخ صدوق، استادش ابن الولید رحمه ﷲ، علامھ تستری مؤلفّ قاموس الرجال و حتیّ شیخ طبرسی در مجمع البیان (ج4، ص317، چاپ بیروت)، قائل به جواز سھو النبیبوده اند؛ آنچنانکھ شیخ صدوق و استادش در این امر بسیار متشدّد بودند و ردّ این اعتقاد را به غلات و مفوّضه نسبت م یدادندو ابن الولید اولین مرتبه غلو را انکار سھو النبی م یدانست .(من لا یحضره الفقیھ، ج1، ص357) و در طرف دیگر شیخمفید رحمھ ﷲ نیز دلایل این گروه را باطل می شمرد .با توجّه به این سوابق، لطفاً دیدگاھتان در ارتباط با سھو النبی و نیزدلایل ارائه شده توسّط علامه منصور ھاشمی خراسانی ذکر بفرمایید .ھمچنین اگر در مورد کتاب ایشان با عنوان (بازگشتبه اسلام) اظھار نظری بفرمایید موجب امتنان خواھد بود.


ج: بسمه تعالي

نظر مرحوم ایت ﷲ خویي عدم سھو النبي صمی باشد مطلقا ودلیل ان در كتاب رد شبھات ایت ﷲ تبریزي ره مشروحا ذكر شده است موفق باشید

اعتقادی

فقه

1)

س: به مرجع عالیقدر آیت الله خویی

درود خدا بر او باد و رحمت و برکات خدا بر او باد

من یک سوال حقیر در مورد مسئله فراموشی پیامبر داشتم. اخیراً یکی از علمای منطقه آسیای میانه به نام علامه منصور هاشمی خراسانی کتابی به نام «بازگشت به اسلام» نوشته است که در آن مواضع اساسی و شایان توجهی دارد. البته کتاب او به دلیل اختلاف در برخی از دیدگاه ها و مواضع فقهی و کلامی وی مورد نقد و بررسی فراوان قرار گرفته است و برخی آن را اثری جدید و ارزشمند در حوزه معارف اسلامی می دانند و برخی دیگر مواضع او را نمی پسندند زیرا از نوآوری ها و رویکردهای متفاوت او. در واقع در بخشی از این کتاب از فراموشی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) صحبت می کند و آن را جایز و ممکن می داند. وی بر این باور است که سهل انگاری در اموری مانند فراموشی امور شخصی، اشتباه در امور مباح یا شتاب در حلال و... منافاتی با عصمت پیامبران ندارد و خللی در تبلیغ اوامر خداوند از سوی آنان ایجاد نمی کند. از طرفی اینها مقتضیات انسانیت انبیا بود و با توجه به آیه شریفه: «إِنَّا أَنْ أَنْ أَنْ أَنْ أَنْسَنَكُمْ» عجیب و دور از ذهن نیست. بنابراین، مبرا دانستن آنها از هر گونه نسیان و غفلت و غفلت، نوعی مبالغه است، هرچند نسبت دادن به آنها اعمالی که منافی تقوا و حیا و عفت است نیز مبالغه است و به وضوح جایز نیست. همچنین به نمونه هایی از جمله رفتار حضرت یونس (علیه السلام) در ترک قوم خود قبل از اذن خداوند یا ترک نماز حضرت سلیمان (علیه السلام) به دلیل مشغول شدن به نظافت اسب اشاره می کند و می فرماید: ... البته هیچ یک از این اعمال که بلافاصله از آن توبه کردند، ربطی به تبلیغ اوامر خداوند از سوی آنان نداشت و با این توصیف نمی توان آن را منافات با آنان دانست. نبوت به ویژه با توجه به اینکه الزام به اطاعت از پیامبران لزوماً به دلیل عصمت آنها از این گونه اعمال نیست، به طوری که نقص در آن مانع از اطاعت از آنها می شود، بلکه ممکن است ناشی از فرمان خداوند به اطاعت از آنها باشد که می توان آن را در نظر گرفت; به طور کلی سودمند و در موارد خطا قابل بخشش است کمال، آن است که انسان به کمال خود برسد که با اطاعت واقعی حاصل می شود نه اطاعت ظاهری...» (بازگشت به اسلام، ص 205 و 206).

توجه داشته باشید که برخی از محدثان برجسته و علمای برجسته شیعه مانند شیخ صدوق، استادش ابن الولید رحمه الله، علامه طستری مؤلف قاموس الرجال و حتی شیخ طبرسی در مجمع البیان. ج 4، ص 317، چاپ بیروت) قائل به حلال بودن نسیان پیامبر بود. چنان که شیخ صدوق و استادش در این امر بسیار سخت گیر بودند و رد این عقیده را ناشی از خطا و قصور می دانستند و ابن ولید اولین درجه غلو را نفی نسیان پیامبر می دانست. (من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 357) از سوی دیگر، شیخ مفید رحمه الله نیز ادله این گروه را باطل دانسته است. با توجه به این سوابق، لطفاً دیدگاه خود را در مورد فراموشی پیامبر و دلایلی که علامه منصور هاشمی خراسانی بیان می کند، بیان فرمایید. اگر در مورد کتاب ایشان با عنوان «بازگشت به اسلام» هم نظری بفرمایید ممنون میشم.

با سپاس از جناب عالی

ر: با سلام، سوالی از بنده مطرح شده است: با توجه به اینکه در روز عاشورا، حضرت حسین (ع) با جراحات متعدد و فراوان از جمله شمشیر و ... اصابت کرد و بدن مبارک ایشان تکه تکه شد، به نظر می رسد که از لباسی که زیر زره پوشیده بود جز تکه های نخ و پارچه چیزی نمانده بود و دیگر نمی توان آن را جامه نامید. پس چگونه است که ما معتقدیم پس از شهادت پیامبر اکرم، دشمنان به آن لباس رحم نکردند و آن را نیز غارت کردند؟ لباسی که بر پیکر چنین شهیدی بود با جراحات فراوان دیگر غارت نمی شود زیرا از بدن مبارک چیزی باقی نمانده بود چه برسد به لباس!

لطفا این شبهه را برای من روشن کنید

متشکرم

شبهات پیرامون وقایع عاشورا

1)

 س: برای من سوالی مطرح شده: با توجه به اینکه روز عاشورا حضرت حسین علیه السلام مورد اصابت زخم ھای عدیده وبسیار اعم از شمشیر و .. قرار گرفتند و تن مبارک آنحضرت پاره پاره گردید ،به نظر می رسد از لباسی که درزیر زره پوشیدند نیز جز پاره ھای نخ وپارچه باقی نمانده باشد و دیگر نمی توان نام جامه را بر آن نھاد .پس چگونه است که مامعتقدیم پس از شھادت آن حضرت دشمنان به آن لباس رحم نکردند و آنرا نیز به تاراج بردند.؟ لباسی که بر تن چنین شھیدی با زخم ھای کثیر باشد را دیگر نمی توان به تاراج برد زیرا از بدن مبارک چیزی باقی نمامده ،چه برسد به لباس!

لطفا روشن نمایید این شبهه مرابا تشکر


ج: سلام علیكم

در زیارت ناحیه مقدسه وبسیاري ازمقاتل تعبیر به بدن السلیب بم عني بدن عریان شده امده است وغارت نمودن چنین لباسي دلالت بر پستي ان غفلت زده ھاوحرص بر متاع دنیا دارد.

مضافا بر اینكه شاید امید ان داشتند كه در مقابل ان جنایت ھدیه بزرگي ازابن زیاد ویزید بگیرند .چنانچه ان گروھي كه با اسبان خود بربدن ان حضرت تاختند نزد ابن زیاد امده وگفتند تا ركاب اسبان مارا طلا بگیر چون ما بودیم كه با سم اسبان خود سینه حسین ع را در ھم شكستیم. ودر بعضی روایات امده كه وقتي یزید به خاطر جلب افكار عمومي به حضرت امام زین العابدین ع گفت ھر چه میخواھید به من بگوئید از جمله مطالبات ان حضرت پیراھن غارت شده بود .كه وقتي اوردند وچشم اھل بیت ع به ان افتاد صداي ناله وگریه ان بزرگواران بلند شد ومجلس تبدیل به مجلس عزا شد.

ازخداوند متعال توفیقات جنابعالي را خواستارم.


تردیدهای پیرامون

وقایع عاشورا

1)

س: سلام

سوالی برای من مطرح شده است: با توجه به اینکه در روز عاشورا، حضرت حسین (ع) با جراحات فراوان و فراوان از جمله شمشیر و... اصابت کرد و بدن مبارکش تکه تکه شد، گویا چیزی از آن حضرت باقی نمانده است. لباسی که زیر زره می پوشید جز تکه های نخ و پارچه و دیگر نمی توان آن را جامه نامید. پس چگونه است که ما معتقدیم پس از شهادت پیامبر اکرم، دشمنان به آن لباس رحم نکردند و آن را نیز غارت کردند؟ لباسی که بر پیکر چنین شهیدی بود با جراحات فراوان دیگر غارت نمی شود زیرا از بدن مبارک چیزی باقی نمانده بود چه برسد به لباس!

لطفا این شبهه را برای من روشن کنید

متشکرم

ر: درود بر شما

در زیارت ناحیه مقدسه، بسیاری از رزمندگان به تعبیر «جسد مقتول» به معنای بدن برهنه برخورد کرده اند و غارت چنین لباسی حکایت از پستی غافلان و طمع لذت های دنیوی دارد.

علاوه بر این، شاید امید داشتند در ازای این جنایت، هدیه بزرگی از ابن زیاد و یزید دریافت کنند. مثلاً گروهی که بر جنازه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سوار بودند، نزد ابن زیاد آمدند و گفتند: طلا را از زین اسبهای ما بردار، زیرا این ما بودیم که سینه حسین علیه السلام را با سم له کردیم. از اسب های ما."

در برخی از روایات آمده است که وقتی یزید برای جلب افکار عمومی به امام زین العابدین (علیه السلام) گفت، از جمله خواسته های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله غارت پیراهن بود. وقتی آن را آوردند و چشم اهل بیت علیهم السلام به آن افتاد، صدای ضجه و گریه آن بزرگواران بلند شد و مجلس به مجلس عزا تبدیل شد.

توفیق جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم.

Share by: