اللهم کن لولیک الحجة ابن الحَسَن صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی آبائِه ، فی هذه الساعَة وَ فی کُلِّ ساعَة ، وَلّیاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً ، حَتی تُسکِنَه اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتِعَهُ فیها طَویلاً

مقالات

سوال های مسابقه نیمه شعبان 2014

ارسال شده در مسابقه نیمه شعبان

مهلت پاسخگویی به سوالات پایان یافته است.

برای پاسخگویی به سوالات، ابتدا از طریق فرم زیر با نام کاربری خود وارد سایت شوید. در صورت نداشتن حساب کاربری در سایت، بر روی لینک ایجاد حساب کاربری در پایین فرم کلیک کنید.

 

همچنین جهت سهولت برگزاری قرعه کشی، لطفا پس از ورود به سایت مطمئن شوید که نام و نام خانوادگی شما به صورت کامل در پروفایل کاربری خود ذخیره شده است.

سپس دکمه Continue را کلیک کنید. پس از پایان پاسخگویی به سوال ها دکمه Finish را کلیک کنید.


 

مسابقه کتاب خوانی - نیمه شعبان 2014

ارسال شده در مسابقه نیمه شعبان

سلام علیکم 

 به مناسبت ولادت منجی عالم بشریت حضرت بقیة الله الاعظم (عج) مسابقه ای  تدارک دیده شده است که در آن عزیزان با مطالعه فایل کتابی که در همین قسمت قرار داده شده به سوالات پاسخ می دهند و انشالله به قید قرعه به برندگان آن جوایز نفیس و ارزنده ای در روز جشن اهدا خواهد گردید.

پاسخگویی به سوالات و شرکت در مسابقه

مسابقه مفهومی ویژه نیمه شعبان - قسمت پنجم

ارسال شده در مسابقه نیمه شعبان

نقش خانواده در انتقال محبت حضرت مهدى (عليه السلام)

علی اکبر بیاری - اسماعیل چراغی

مسرق موعود - سال اول - شماره اول - 1385

چكيده :

محبت به امام زمان، يكي از ارزش‌هاي مهم در فرهنگ اسلامي به شمار مي‌آيد. اين ارزش، افزون بر واجب بودن در آموزه‌هاي ديني، كاركردهاي مثبتي براي جامعه اسلامي به ارمغان مي‌آورد. در اين فرايند، نقش خانواده در انتقال محبت امام زمان (عج) از نهادها و سازمان‌هاي ديگر برجسته‌تر مي‌نمايد. اين مهم، راه كارهاي ويژه‌اي را طلب مي‌كند، كه توجه به وراثت زيستي و طبيعي، الگوهاي نقش، فرهنگ‌سازي، ارزش انگاري و ... را مي‌توان از آن جمله دانست.
فرايند انتقال محبت امام زمان (عج)، آسيب‌هايي را نيز فرا روي خود دارد؛ كه سطحي‌نگري در معناي محبت، به وجود نياوردن انگيزه در فرزندان، عدم ارزش‌انگاري محبت امام زمان (عج)، نظام‌مند نبودن و افراط و تفريط در انتقال آن از جمله اين آسيب‌هاست.

مقدمه

نهاد خانواده از نهادهاي مهم جوامع بشري است كه بسياري از نيازهاي زيستي و رواني انسان‌ها را برآورده مي‌كند. انتقال ارزش‌ها و باورداشت‌هاي جامعه به فرزندان از مهم‌ترين كاركردهاي خانواده است. از سوي ديگر، محبت و دوستي اهل بيت، به ويژه محبت امام زمان (عج)، از ارزش‌هاي برجسته جامعه ديني به شمار مي‌آيد كه انتقال اين ارزش مهم، همانند ارزش‌هاي ديگر از كاركردهاي نهاد خانواده است.
در اين نوشتار، نقش خانواده را در فرايند انتقال محبت امام زمان (عج) باز مي‌گوييم و راه‌كارهايي را بررسي خواهيم كرد كه خانواده بايد در پيش گيرد تا بتواند محبت امام زمان (عج) را به فرزندان خود منتقل كنند. در اين ميان، به آسيب‌هايي خواهيم پرداخت كه در اين فرايند فراسوي نهاد خانواده قرار دارد.
شناخت اين راه كارها و آسيب‌ها، به خانواده‌ها كمك مي‌كند تا بتوانند محبت اهل بيت را با تأثير گذاري بيشتري به فرزندان خود هديه دهند و نيك‌بختي دنيوي و اخروي آنها را تضمين كنند.

اهداف

مطالبي در بحث ضرورت انتقال محبت بيان شده كه اهداف را نيز تا حدي روشن مي‌كند، ولي به طور مشخص اهداف ذيل را در طرح اين موضوع مي‌توان برشمرد:

1.  خانواده‌ها به يكي از مهم‌ترين وظايف خويش در امر تربيت فرزندان (أدِّبوا أولادَكم علي ثلاث خصالٍ، حبّ نبيِّكم و حبِّ اهلِ بيته وقرائةِ القرآنِ [1](كنزالعمال، ج 16، ص 456)) بپردازند كه متأسفانه پرداختن به مشكلات زندگي و تلاش براي رفاه و لذت بيشتر، بسياري از والدين را از وظايف مهم تربيتي دوره كرده است. آشنا كردن والدين با اين وظيفه، و معرفي كردن راه كارهاي عملي به آنها كه در بحث راه‌كارها مي‌آيد.
2.  پرورش نسلي منتظر كه در سايه محبت به حضرت، زمينه ظهور را فراهم آورند.
3.  مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب كه تمام توجه‌اش به عشق‌هاي زودگذر به انسان، لوازم، لباس و... است و جاي‌گزين كردن عشق و محبت به حضرت كه تمام ويژگي‌هاي معشوق حقيقي را داراست.
4.  ارائه راه‌كاري آسان و كارآمد به والدين براي انتقال محبت حضرت تا زمينه انتقال ديگر ارزشهاي ديني و هنجارهاي رفتاري در فرزندان نيز فراهم آيد.
5.  جلوگيري از گرايش شديد مراكز مشاوره به سمت و سوي راه كارهاي غيربومي و ديني براي برطرف ساختن مشكلات تربيتي و ارائه راه‌حلي آسان و عملي كه با آموزه‌هاي ديني هم‌آهنگ باشد. متأسفانه در  برخي مراكز مشاوره خانواده، گاه راه‌حل‌هايي براي رفع مشكلات تربيتي فرزندان ارائه مي‌شود كه نه با فرهنگ ديني و نه با فرهنگ بومي ما هم آهنگي دارد.
6.  شواهد متعددي نشان مي‌دهد كه بسياري از انسان‌ها در سرتاسر دنيا، تشنه معارف ديني و الهي هستند. اين مسئله، از گريز از فرهنگ مادي غرب سرچشمه مي‌گيرد كه با فطرت انسان‌ها ناسازگار است و نمي‌تواند نيازهاي وجودي آنها را برطرف سازد. از اين رو، روز به روز به تعداد افرادي كه خواهان راه كارهاي ديني در اداره جامعه، خانواده و... هستند، افزوده مي‌شود. از طرفي ما وظيفه داريم پاسخي به آن نيازها بدهيم؛ لذا اين نوشته مي‌تواند بخشي از نيازها را برآورده سازد و دست كم دري به روي بسياري از تشنگان باز كند و آنها را به تفكر و تأمل وادارد كه خاواده اسلامي، چه توانايي‌هايي براي تربيت فرزندان دارد. در حقيقت اين نوشته، الگويي عملي و كارآمد را پيش روي آنها قرار مي‌دهد.

ضرورت انتقال محبت اهل بيت: به فرزندان

از جمله ويژگي‌هاي هر مقاله‌اي آن است كه بر اساس اولويت‌بندي مسائل و مشكلات، به حل مسئله و مشكل‌ها بپردازد. در هر جامعه‌اي، مسائل و معضلات فراواني وجود دارد كه برخي از آنها حساس‌تر و مبنايي تر است. ابتدا آنها را بايد حل كرد، سپس به سراغ بقيه رفت. در اين بخش، به ضرورت پرداختن به اين موضوع مي‌پردازيم.

1.  اهميت و نقش محبت اهل بيت: و سعادت‌مندي انسان‌ها

براساس جهان بيني ما، در وراي اين دنيا، آخرتي در پيش است كه نيك‌بختي ما در آن جا، در همين دنيا رقم مي‌خورد. پس اين ما هستيم كه مي‌توانيم آينده‌اي روشن و پر از نيكي براي خودمان آماده كنيم. بر اساس مباني ديني، محبت اهل بيت: و ارادت به ايشان، از جمله را‌ه‌هاي ميان‌بُر و سريع براي رسيدن به سعادت اخروي است. چه بسا بتوان ادعا كرد كه اگر محبت اهل بيت در دل كسي نباشد، بعيد است بتواند در آخرت نجات يابد؛ البته حساب جاهل قاصر جداست؛ يعني كسي كه نمي‌داند و زمينه برايش فراهم نيست. از ميان روايات متعدد، به چند مورد اشاره مي‌كنيم:
الف) زمخشري از مفسران اهل سنت، در تفسير معروف خود به نام الكشاف در ذيل آيه (قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى [2])
مي‌فرمايد:
عن النبي ‍]ص] إنه قال: من مات علي حسبِّ آل محمد مات شهيداً، ألا و من مات علي حب آل محمدٍ مات مغفوراً له، ألا و من مات علي حب آل محمد مات تابئاً... : [3]
پيامبر (ص) فرمودند: كسي كه بر محبت آل محمد بميرد، شهيد است، آمرزيده مي‌شود، توبه كننده به شمار مي‌آيد، با ايمان كامل مرده است، ملك الموت او را به بهشت بشارت مي‌دهد و.. .
ب) از پيامبر اكرم (ص) فرموده است:
[دوستي من] و اهل بيتم، در هفت منزل سخت و خطرناك براي شما سودمند است: هنگام مرگ، در قبر، هنگام نشور، هنگام حساب و كتاب، نزد ميزان و هنگام عبور از صراط. [4]
شايد بر همين اساس، يكي از وظايف والدين، انتقال محبت اهل بيت: به فرزندان شمرده شده است؛ چنان كه علي (ع) از پيامبر (ص) نقل مي‌فرمايد: فرزندان خود را بر سه صفت تربيت كنيد: دوستي پيامبرتان، محبت اهل بيت او و قرائت قرآن.
حال كه محبت اهل بيت اين قدر مهم است و نقش مهمي دررستگاري انسان‌ها دارد، ضرورت دارد والدين و نظام تربيتي ـ آموزشي جامعه ما، تلاشي دو چندان براي انتقال اين محبت به فرزندان از خود نشان دهند.

2. مانع انجام دادن ناهنجاري‌هاي اجتماعي و فردي

سالانه هزينه‌هاي مالي و زماني بسياري در جوامع و خانواده‌ها، صرف كنترل نابساماني‌هاي اخلاقي و اجتماعي مي‌شود كه نتايج آن معمولاً چندان رضايت‌بخش نيست؛ مثل برخورد با مجرمان، تقويت پليس، زندان، جريمه و... . در جوامع غربي عموماً كنترل بيرون شديد است و افراد از ترس قانون، جرئت خلاف ندارند يا كمتر خلاف مي‌كنند؛ اما وقتي كنترل برداشته شود، آمار جرايم باال مي‌رود. در مكتب اسلام، گرچه براي جلوگيري از انحرافات به كنترل بيروني مثل حد، قصاص، امر به معروف و نهي از منكر و... اشاره شده، عمده توجه به كنترل دروني است؛ يعني افراد بايد طوري تربيت شوند كه مانع دروني در خودشان بيابند و حتي در نبود ناظر بيروني، مرتكب خطا نشوند. محبت اهل بيت:، به ويژه محبت وجود حضرت ولي عصر (عج)، يكي ازعوامل عمده در ترك اعمال ناشايست است؛ چرا كه وقتي انسان به حضرت محبت داشت، سعي مي‌كند از اعمالي كه اين محبت را از بين مي برد بپرهيزد و هم‌آهنگ با ميل محبوب خود حركت كند. بنابراين، اگر عشق و محبت به حضرت حجت (عج) در سطح خانواده‌ها و جامعه گسترش يابد، بسياري از معضلات اجتماعي و فردي حل خواهد شد و لازم نيست هزينه‌هاي گزافي صرف جلوگيري از ناهنجاري‌هاي اجتماعي شود.

3. از منتظران شدن

ما به منتظر بودن مأمور شده‌ايم. امام علي (ع) مي‌فرمايد:

انْتَظَرُوا الْفَرَجَ... فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَاليِ إِلَي اللهِ عَزَّوَجَلَّ انْتِظَارُ الْفَرَجِ: [5]

منتظر فرج باشيد و بدانيد كه محبوب‌ترين اعمال نزد خدا، انتظار فرج است.

از طرفي، انتظار، صرف ادعا نيست، بلكه امري است مشكل. امير مؤمنان مي‌فرمايد:
كسي كه منتظر امر ماست، مثل شهيدي است كه در خون خود شناور است. [6]
بنابراين، بايد در عمل ثابت كرد كه منتظر هستيم؛مثل شهيدي كه عملاً وارد عرصه جهاد مي‌شود و سختي‌هاي را تحمل مي‌كند.به نظر مي‌رسد يكي از راه‌هاي اثبات ادعاي منتظر بودن، انتقال محبت حضرت به فرزندان است (صداقت در انتظار)؛ به طوري كه اين جزء برنامه زندگي باشد و در رأس نيازهاي فرزندان بدان توجه شود. در آن صورت، از بركات دعاي امام صادق (ع) بهره‌مند خواهيم شد كه فرمود:
خداوند بنده‌اي را رحمت كند كه ما را نزد مردم محبوب سازد. [7]
4. محبت، زمينه پذيرش ديگر احكام و اخلاق ديني
از راه محبت اهل بيت، به ويژه حضرت امام زمان (عج) مي‌توان ديگر احكام ديني و آموزه‌هاي اخلاقي را به فرزندان منتقل كرد؛ چون وقتي امام خوبي‌ها نزد آنها محبوب شد، در عمل به سوي او گرايش مي‌يابند و او را الگو و مرجع خود قرار مي‌دهند. اين از ويژگي‌هاي انسان است كه اگر كسي نزد او محبوب شد، سعي مي‌كند در گفتار و رفتار به او توجه كند واز او الگو گيرد. شايد حضرت علي (ع) بر اساس همين نكته مي‌فرمايد:

مَن أحَبَّ شيئاً لَهِجَ بذكرِه: [8]

كسي كه چيزي را دوست داشته باشد، همواره به ياد اوست.

بنابراين، محبت حضرت، بستري فراهم مي‌آورد كه فرزندان به سمت خوبي‌ها گرايش يابند.

5.  اهميت خانواده

الف) خانواده، نخستين كانون و مدرسه‌اي است كه فرزند بيشترين روزهاي عمر كودكي خود را در آن مي‌گذراند (مدت زمان ارتباط).
ب) فرزند، بهترين دوران عمر تربيتي را در خانواده مي‌گذارد. حضرت علي (ع) فرموده است:
قلب نونهال، مثل زمين خالي مي‌ماند كه هر چه در آن بكاري مي‌پذيرد. [9]
ج) بهترين نوع ارتباط در خانواده حاكم است (عاطفه‌محوري).
با توجه به اهميت شگفت خانواده و وجود زمينه در فرزند، شايسته است خانواده‌ها و والدين در تربيت ديني فرزند كه انتقال محبت حضرت حجت يكي از مصاديق آن است، بسيار بكوشند.

6. نجات خانواده از آسيب‌ها

فرهنگ غرب كه رفاه و لذت فردي را اصل مي‌داند، باعث شده خانواده در معرض فروپاشي قرار بگيرد. اين مسئله، مهم‌ترين دليل بالا رفتن آمار طلاق در كشورهاي غربي است. از طرفي، سرعت ارتباطات و انتقال فرهنگ‌ها، باعث شده اين فرهنگ به كشورهاي اسلامي نيز سرايت كند، و در نتيجه، خانواده جايگاه والاي خود (يعني اساسي‌ترين بنيان در اسلام كه در روايات به آن اشاره شده) را كمي از دست بدهد. از پيامدهاي اين مسئله، بازماندن والدين از تربيت فرزندان است؛ چون در پرتو تفكر غربي، پرداختن به جسم فرزند در اولويت قرار مي‌گيرد، و به تبع آن، مشكلات ناشي از كم‌بودهاي تربيتي دامن‌گير خانواده و خود فرزندان مي‌شود. اما انتقال محبت حضرت به فرزاندان، هم فضا خانه را نوراني و خوش‌بو مي‌كند، هم پايه‌هاي خانواده را مستحكم مي‌سازد و هم آينده خانواده فرزندان را بيمه مي‌كند.

7. نياز خانواده‌ها

بسياري از والدين در امر تربيت فرزندان به مشكل برخورند. نشانه وجود اين مشكلات، فراواني مراكز مشاوره در سطح كشور، پرداختن مراكز ارتباطي و رسانه‌اي به اي مهم و نيز چاپ كتاب‌ها و مقاله‌هاي علمي فراوان دراين‌باره است. به جرئت مي‌توان ادعا كرد كه اگر والدين بكوشند محبت اهل بيت (ع)، به ويژه حضرت مهدي (عج) را از راه صحيح به فرزندان خود انتقال دهند، بسياري از مشكلات تربيتي فرزندان را حل خواهند كرد و نيازي به اضطراب، دغدغه خاطر و صرف هزينه‌هاي فراوان نخواهند داشت. البته راه صحيح تربيت و انتقال محبت مهم است كه در بخش راه‌كارها به آن خواهيم پرداخت.

مفاهيم كليدي

براي روشن شدن فضاي مفهومي بحث، لازم است چند واژه كليدي را تعريف كنيم:
خانواده: جامعه‌شناسان، خانواده را بر گروهي از انسان‌ها اطلاق مي‌كنند كه از راه خون، زناشويي يا فرزندپذيري با يكديگر ارتباط مي‌يابند و طي يك دوره زماني نامشخص با هم زندگي مي‌كنند. [10]
خانواده، اولين و كوچك‌ترين جامعه‌اي است كه افراد در آن پرورش مي‌يابند و نيروهاي دروني و استعدادهاي طبيعي خود را شكوفا مي‌سازد. خانواده، آماده‌گاهي براي ورود بهتر و موفق‌تر به جامعه بزرگ انساني است. بي‌شك عوامل بسياري در شكل دهي به شخصيت انسان مؤثر است؛ محيط طبيعي، وراثت، جامعه و...؛ اما در اين ميان، نقش خانواده برجستگي ويژه‌اي دارد. بخش مهمي از شخصيت انسان در خانواده شكل مي‌گيرد و گزافه نيست اگر بگوييم پايه‌هاي خوش‌بختي و بدبختي هر فرد در جامعه كوچك خانواده بنا نهاده مي‌شود. انسان‌ها، الفباي زندگاني و چگونه زيستن را ابتدا از خانواده مي‌آموزند و اين از واقعيت دور نيست؛ زيرا بخش زيادي از دوران شكل‌گيري شخصيت انسان (دوران كودكي) در ارتباط با عضاي خانواده سپري مي‌شود.
از نظر جامعه‌شناسان، خانواده دو گونه است: خانواده گسترده و خانواده هسته‌اي. خانواده گسترده، بر رابطه تعداد گسترده‌اي از افراد  و گروهي مركّب از سه نسل يا بيشتر مبتني است كه در يك مسكن يا در نزديكي هم‌زندگي مي‌كنند. [11] خانواده هسته‌اي، به يك واحد خانوادگي بنيادي كه از همسر، شوهر و فرزندانشان تركيب شده، اطلاق مي‌شود. [12]
خانواده با هر كدام از اين ساختارها، كاركردهايي دارد كه نيازهاي اساسي اعضاي  خود را برآورده مي‌سازد. در ذيل به چند نمونه از كاركردهاي مهم خانواده اشاره مي‌كنيم:
1.  تنظيم رفتار جنسي و زاد و ولد؛
2.  مراقبت و محافظت از كودكان، ناتوانان و سال‌مندان؛
3.  امنيت اقتصادي اعضا؛
4.  اجتماعي كردن فرزندان.
با صنعتي شدن جوامع، خانواده بخشي از كاركردهاي خود را به نهادهاي اجتماعي ديگر واگذار كرد. با اين همه، هنوز هم در بسياري از جوامع، خانواده از مهم‌ترين عوامل اجتماعي كردن فرزندان است.
اجتماعي كردن، يكي از كاركردهاي مهم خانواده، جامعه‌پذير كردن يا اجتماعي كردن كودكان است. جامعه‌پذيري، فرايندي است كه انسان‌ها از راه آن، شيوه‌هاي زندگي را فرا مي‌گيرند، شخصيت مي‌يابند و آمادگي عملكرد در جامعه را به دست مي‌آورند. انسان‌هااز راه دروني ساختن فرايند اجتماعي شدن، ياد مي‌گيرند چگونه بايد نيازهاي زيستي بنيادي‌شان را به شيوه‌اي از نظر اجتماعي مقبول، برآورده سازند. [13]
جامعه‌شناسان، چند چيز را از عوامل اجتماعي شدن برشمرده‌اند: خانواده‌، مدرسه، گروه هم‌سالان و رسانه‌هاي همگاني.
خانواده از مهم‌ترين عوامل فراينده اجتماعي شدن است؛ زيرا اين فرايند از درون خانواده آغاز مي‌شود. خانواده، نماينده تمامي جهان پيرامون كودكان است. تصويري كه كودكان از خود دارند،به اين بستگي دارد كه اعضاي خانواده، چه احساسي درباره آنان دارند. به همين دليل، برداشت آنها از خودشان، جهان و مردم پيرامونشان، تحت‌تأثير رويكرد و باورداشت‌هاي خانواده شكل مي‌گيرد. به عبارت روشن‌تر، ارزش‌هايي كه فرد مي‌پذيرد و نقش‌هاي گوناگوني كه از او انتظار مي‌رود، همه و همه در چارچوب محيط خانواده آموخته مي‌شود. نخستين وابستگي‌هاي عاطفي، در خانه براي كودك شكل مي‌گيرد و زبان را در خانه مي‌آموزد پس نقطه آغازينِ دروني شدن ارزش‌ها و هنجارها براي كودك، خانه است. شايد به همين دليل در روايات پيشوايان ديني ما، خانواده، بهترين و محكم‌ترين بنا معرفي شده است. حضرت رسول (ص) مي‌فرمايد:

مَا بُنِيَ فِي الْإِسْلَامِ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَي اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِيج: [14]

در اسلام بنايي، در نزد خدا محبوب‌تر و محكم‌تر از ازدواج، بنا نشده است.

حضرت امام خميني (ره) درباره نقش مهم خانواده در جامعه‌پذير كردن و تربيت فرزندان مي‌فرمايد:
نقش خانواده و به خصوص مادر در نونهالان و پدر در نوجوانان، بسياري حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمايت پدران متعهد به طور شايسته و با آموزش صحيح تربيت شده و به مدارس فرستاده شوند، كار معلمان نيز آسان‌تر خواهد بود. اساساً تربيت از دامان پاك مادر و جوار پدر شروع مي‌شود و با تربيت اسلامي و صحيح آنان، استقلال و آزادي و تعهد به مصالح كشور پايه‌ريزي مي‌شود. [15]
ذكر اين نكته نيز شايسته است كه فرايند اجتماعي شدن، ويژه دوران كودكي نيست بلكه اين فرايند از همان ماه‌هاي اوليه توليد آغاز مي‌شود و تا پايان عمر انسان ادامه مي‌يابد البته سرعت، شدت و تأثيرگذاري اين فرايند در دوران خردسالي، يعني دوران تأثير‌پذيري فرد از خانواده، بيش از مراحل ديگر زندگي است.
پيش از اين گفتيم كه يكي از كاركردهاي مهم نهاد خانواده، اجتماعي كردن فرزندان است. نيز بيان كرديم كه اجتماعي كردن، فرايندي است كه در آن، افراد جامعه، ارزش‌ها، عقايد و الگوهاي فكري و عملي جامعه خويش را فرا مي‌گيرند. يكي از ارزش‌هاي مهم جامعه اسلامي ما كه خانواده بايد آن را به فرزندان انتقال مي‌گيرند. يكي از ارزش‌هاي مهم جامعه اسلامي ما كه خانواده بايد آن را به فرزندان انتقال دهد، محبت و دوستي پيامبر (ص) و اهل بيت او، به ويژه امام زمان (عج) است. محبت حضرت مهدي (عج)، ارزشي است كه مي‌تواند از راه خانواده به فرزندان انتقال يابد. اصولاً انتقال محبت آن حضرت (عج)، در راستاي كاركرد اجتماعي كردن و انتقال ارزش‌هاي جامعه به فرزندان است. محبت اهل بيت: در جامعه ما ارزش بوده، وظيفه انتقال اين ارزش به نسل‌هاي بعد، بر عهده عوامل اجتماعي كننده، به ويژه خانواده است.
محبت: محبت، از ماده حب و به معناي دوستي، دوست داشتن و علاقه است [16]. وقتي گفته مي‌شود، من به فلان شخص محبت دارم، بدان معناست كه او را دوست ديگري را دوست مي‌دارد؛ محبوب، يعني كسي كه ديگري او را دوست دارد؛ حب، يعني علاقه و دوستي.
محبت ورزيدن، از اموري است كه در نهاد انسان‌ها به امانت نهاده شده است. اگر دوستي و محبت بين افراد اجتماع نبود، زندگي با يكديگر امكان نداشت. محبت، گوهري است كه نوع انسان را به همديگر نزديك مي‌سازد. در روايات ديني ما، محبت روي ديگري دين است. امام صادق (ع) مي‌فرمايد:

هَل الدّينُ الّا الحُبِّ؛ [17]

آيا دين چيزي جز دوستي است؟

نيز از آن حضرت است كه:

الدّينُ هو الحُبُّ و الحُبُّ هو الدّينُ؛ [18]

دين، دوستي است و دوستي، دين است.

اين روايات، نقش برجسته محبت و محبت‌ورزي را در اجتماع ديني و كاركردهاي مثبت آن در بقا و حفظ هم‌بستگي اجتماعي بيان مي‌كند. در اين ميان، محبت ورزيدن به اهل بيت؛ ويژگي خاص خود را دارد و در روايات پيشوايان ديني ما، نشانه ايمان شمرده شده است.
پيامبر اكرم (ص) مي‌فرمايد:

لايُؤمنُ احدُكم حتّي أكُونَ احبَّ اليه من نفسِه وَ أهلي أحَبَّ اليه من اهلِه: [19]

هيچ كدام از شما ايمان كامل ندارد، مگر اين كه مرا از خودش و اهل بيتم را از اهل‌بيت خودش بيشتر دوست داشته باشد.

نيز محبت اهل بيت، نشانه دستيازي به خير دنيا و آخرت دانسته شده است:

مَن رَزَقَه الله حُبُّ الائمةِ من اهلِ بيتي فقد أصابَ خيرَ الدنيا و الآخرةِ. فلا يَسْكَنَّ أنَّه في الجَنَّةِ: [20]

خداوند به هر كس محبت اهل‌بيتم را روزي دهد، او خير دنيا و آخرت را به دست آورده و نبايد شك كند كه از اهل بهشت است.

نيز از پيامبر اسلام (ص) نقل شده كه فرمود:

حُبّي و حبُّ اهلِ بيتي نافعٌ في سبعةِ مواطنَ أهو الُهنَّ عظيمةُ: عند الوفاةِ و في القبرِ و عندَ النسْورِ و عندَ الكتابِ و عندَ الحسابِ و عندَ الميزانِ و عندَ الصّراطِ: [21]

دوستيمن و دوستي خانئانم در هفت جا كه وحشت آن زياد است، به شما نفع مي‌رساند: هنگام مرگ، در قبر، هنگام برانگيخته شدن، هنگام نوشتن اعمال، هنگام حساب، هنگام سنجش اعمال و هنگام عبور از صراط.

روايات در اين باره بسيار است. ما به همين مقدار بسنده مي‌كنيم و خواننده گرامي را دعوت مي‌كنيم در كتاب‌هاي مفصل، ديگر روايات را مطالعه كند.
اخلاص در تربيت
نكته اول پيش از پرداختن به بحث راه‌كارها كه مي‌تواند نوع نگاه ما را عوض كند و راه‌كارها را كارآمد و مؤثر سازد، توجه به بحث اخلاص است. گرچه در مكتب‌هاي مختلف تربيتي چنين بحثي جايگاهي ندارد، در مكتب اسلام يكي از شاخص‌هاي مطلوبيت امور، اخلاص است. لذا مي‌توان به آن در امور تربيتي و به ويژه انتقال محبت حضرت به فرزندان توجه كرد تا از بركات فراوان آن بهره‌مند شد. در ابتدا به چند روايت در مورد اخلاص توجه كنيد:
1.  امام صادق (ع) مي‌فرمايد:

لابدَّ للعبدِ مِن خالصِ النّيةِ فيكلِّ حركةٍ و سكونٍ، از لولم بِكن بهذا المعني يكونُ غافلا و الغافلون قد وصفهم الله بقولِه ان هم كالانعام بَل هم أضَلَّ سببلا؛ [22]

بنده بايد نيت خود را در هر حركت و سكونش، خالص كند. در غير اين صورت، از غافلان شمرده مي‌شود؛ غافلاني كه خداوند آنها را مثل چارپايان، بلكه گمراه‌تر معرفي كرده است.

2.  امام علي (ع) مي‌فرمايد:

طوبيِ لِمَن أخلص لله عَمَلَه و علمَه و حبَّه و بغضَه و اخذَه و تركَه و كلامَه و صمتَه و فعلَه و قولَه؛ [23]

خوشا به حال آن كه عمل، علم، حب، بغض، انجام، ترك، كلام، سكوت، كردار وگفتارش را فقط براي خدا انجام دهد.

3.  حضرت علي (ع) مي‌فرمايد:

العملُ كلُّه هباءاً الّا ما أخلص فيه؛ [24]

هر علمي بر باد است، جز مقداري كه در آن خلوص نيت باشد.

بنابراين، والدين محترم بايد بر اساس اين روايات، اخلاص در تربيت را رعايت كنند و هدفشان، افتخار و باليدن به فرزند خود ديگران يا امور مادي و دنيوي نباشد. اگر هدف و نيت فقط خدا بود و اين كه فرزند امانت الهي است كه من وظيفه دارم او را خوب پرورش دهم تا نزد خدا و اولياي او سرافراز باشم، بركات بسياري در دنيا و آخرت از اين فرزند نصيب والدين و جامعه مي‌گردد كه در روايات به برخي از آنها اشاره شده است:
1.  امام علي (ع) مي‌فرمايد:

في اخلاصِ النيّاتِ نَجاعُ الامورِ: [25]

موفقيت كارها در اخلاص است.

2.  حضرت علي (ع) مي‌فرمايد :

مَن اخلص بَلَغ الآمالَ: [26]

كسي كه اخلاص داشت، به آرزوهاي خود خواهد رسيد.

نكته آخراينكه كار خالصانه اندك، بهتراز كارهاي فراوان بدون اين صفت است. لذا اگر در امر تربيت و به ويژه انتقال محبت حضرت به فرزندان اخلاص باشد، تلاش كم والدين، اثر بخش‌تر از تلاش‌هاي بسيار بدون اخلاص خواهد بود. حضرت نبي اكرم (ص) مي‌فرمايد:

أخلص دينَكَ يَكفيكَ القليلَ من العملِ: [27]

قلبت را خالص كن كه همان عمل كم براي تو كافي است.

استمرار در تربيت

نكته دوم بحث استمرار در تربيت ديني و انتقال محبت حضرت است. كودك بايد از كوچكي تا بزرگسالي، محبت حضرت را نوش جان كند و با تمام وجود آن را لمس نمايد. همان‌طور كه فرزند به غذا احتياج دارد و والدين بر خود فرض مي‌دانند همواره نيازهاي جسمي او را برآورده سازند، در امور ديني و محبت اهل‌بيت نيز اين بايد هميشگي باشد؛ البته اين كار در هر سني به شيوه خاص خود و متناسب با توانايي فرزندان است. در بحث آسيب‌ها بيشتر به اين بحث مي‌پردازيم.
شاهد اين مدعا كه استمرار شرط لازم در امور تربيتي است، افزون بر اعتراف هر صاحب خرد و تجربه‌هاي فراوان، حقوق متقابل والدين و فرزندان بر يكديگر است بر اين اساس، هنگامي كه فرزند كوچك‌تر است، حق او بر والدين بيشتر است و به مرور زمان كه رشد مي‌كند و بزرگ‌تر مي‌شود، حق والدين بر او بيشتر مي‌شود. در هر حال، هر دو بر يكديگر حق دارند. از اين رو، امير مؤمنان علي (ع) هنگام بازگشت از صفين، در نامه‌اي به فرزند خود امام حسن (ع)، حق فرزند بر پدر را بيان مي‌كند. [28] شايسته است اين نامه تحت عنوان منشور تربيتي براي خانواده‌ها مطرح شود.

راه‌كارهاي انتقال محبت حضرت

پس از بيان نقش مهم خانواده در جامعه‌پذير كردن فرزندان و اين كه انتقال محبت حضرت، يكي از كاركردهاي خانواده اسلامي است، نوبت به بيان راه كارهاي انتقال محبت به فرزندان مي‌رسد؛ راه‌كارهايي كه رعايت آنها، حضرت را محبوب فرزندان خواهد كرد.
البته نكته اين جاست كه شيوه‌هاي رفتاري پيشنهادي، غالباً بر اساس روايات بوده و منحصر در اين موارد نيست. پس اين هنر والدين است كه بتوانند با شيوه‌هاي جذاب، عشق و محبت را در وجود فرزندان خويش نهادينه سازند.
1.  عامل وراثت و زيست‌شناختي (انتقال ويژگي‌هاي جسمي و رواني پدر و مادر به فرزندان)
نقش وراثت و انتقال خلق وخوي‌هاي والدين به فرزندان بر كسي پوشيده نيست. وراثت با وجود اختيار فرزندان، زمينه و بستر مناسبي براي پذيرش و حركت فرزندان به سمت و سوي خاص را فراهم مي‌آورد. در ذيل، به چند مورد از مواردي كه به نوعي به تأثير وراثت در روايات آمده، اشاره مي‌كنيم:
الف) دقت در انتخاب همسر و مادر فرزندان پيش از ازدواج:
پيامبر اسلام (ص) فرمود:

تَزَوَّجُوا في الحِجزِ الصالح، فانَّ العِر دسّاسُ؛ [29]

با خانواده خوب و شايسته وصلت كنيد، زيرا خون اثر دارد.

نيز آن حضرت مي‌فرمايد:

تخيّروا الِنُطفِكُم فانّ النساء يَلِدنَ اشياهَ اخوانِهِنِّ و اَخَوانِهنَّ؛ [30]

براي نطفه‌هاي خود گزينش كنيد، زيرا زنان، بچه‌هايي همانند برادران و خواهران خود به دنيا مي‌آورند.

هم‌چنين بعضي از روايات، از ازدواج با افرادي نهي كرده است؛ مثل زن زيبارويي كه در خانواده فاسد رشد كرده است، [31] زن احمق، زن بد زبان، مرد شراب‌خوار، بد اخلاق و.. . اين روايات در حقيقت به نوعي نقش وراثت را در انتقال ويژگي‌ها از والدين به فرزندان بيان مي‌كنند. از اين رو، برخي از دانشمندان نقش وراثت را در ناهنجاري‌هاي اجتماعي و تبه‌كاران برجسته كرده‌اند.
در تأثير وراثت در تربيت، به نفرين حضرت نوح در قرآن توجه كنيد كه از خدا مي‌خواهد كسي از كافران را برجاي نگذارد تا ديگر نسل پليد و كافر زاده نشود:

(وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا، إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا): [32]

نوح گفت: پروردگارا! هيچ‌كس را از كافران بر روي زمين مگذار، چرا كه اگر تو آنان را باقي نهي، بندگانت را گمراه مي‌كنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند.

اميرمؤمنان علي (ع) مي‌فرمايد:

حُسنُ الاخَلاقِ بُرهانُ كَرَمِ الاعَرا: [33]

خوي نكو، نشان وراثت نيكوست.

تأثير وراثت، به معناي اختيار نداشتن انسان نيست؛ بلكه بيان روند طبيعي انتقال صفات از اصل به فرع است. در حقيقت سعادت، شقاوت، كفر، ايمان و... در كودك حالت تعليقي دارد كه چون در محيط مساعد قرار گيرد، به فعليت مي‌رسد. به بيان ديگر، «نقش وراثت آن است كه زمينه‌هاي سرشتي را قوي‌تر مي‌كند و ضريب امكان تحقق آنها را در شرايط محيطي مناسب افزايش مي‌دهد». [34]
پس اگر انسان در انتخاب همسر دقت كند و عوامل ديني و اخلاقي را در اولويت قرار دهد، زمينه و بستري فراهم مي‌آورد تا در آينده بتواند به آساني محبت حضرت مهدي (عج) را به فرزند خود انتقال دهد.
ب) لقمه حلال
خوردن و آشاميدن، شرط حيات انسان و امري است كه امر و نهي نمي‌پذيرد. اما اين كه انسان چه چيزي را بخورد و چه چيزي را نخورد، مهم است. از اين رو مكتب اسلام، براي اين مسئله فراوان قائل شده و آيات و روايات فراواني در اين زمينه وجود دارد: (فَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ   حَلالاً طَيِّباً)؛ [35] نيز در حديث شريف است كه پيامبر (ص) فرمود:

طَلبُ الحلالِ فريضةُ علي كلِّ مسلمٍ؛ [36]

طلب روزي حلال بر هر مسلماني واجب است.

هم‌چنين مسلمانان از پيامدهاي بد غذاي حرام بر حذر شده‌اند:

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ)؛ [37]

اي اهل ايمان! مال يكديگر را به ناحق نخوريد.

بنابراين، والدين پيش از به دنيا آمدن فرزند، بايد بدانند چه غذايي مي‌خورند تا بستري مناسب را آماده كنند كه در آينده فرزندشان آمادگي پذيرش محبت اهل  بيت: را بيابند.
ج) آداب زمان بسته شدن نطفه
در اين زمينه سفارش‌هاي بسياري شده است؛ از جمله خواندن دعاهاي وارده، با طهارت بدن، زمان خاص و رعايت مكان. حتي كنترل افكار و خطورات ذهني هم مي‌تواند نطفه فرزندي را شكل دهد كه در آينده دستورات ديني و محبت حضرت حجت را به راحتي بپذيرد. [38]
د) آداب بارداري
همه رفتار و گفتار انسان، مثل رفت و آمدها، شنيدني‌ها، گفتني‌ها، نگاه‌ها، انديشه‌ها، خواندني‌ها و...، همه به نحوي در نوزاد اثر مي‌گذارد.
ه‍( آداب شيردادن
شيردادن نوزدان آدابي دارد؛ مثل با وضو بودن، رو به قبله بودن و... . يكي از رمزهاي موفقيت بزرگان دين كه به مقامات عالي ديني رسيدند، رعايت همين مسائل از سوي مادران و پدران ايشان بوده است.
2. الگوهاي نقش
منظور از الگوهاي نقش، كساني هستند كه فرزند رفتار آنها را سرمشق خويش قرار مي‌دهد و براي او الگو به شمار مي‌آيند؛ مثل والدين، دوستان و... . والدين در اين باره دو نقش بر عهده دارند:
الف) خودشان همانند الگو، در گفتار و كردار محبت حضرت را در حل فرزند به وجود آورند. در اين صورت، ابتدا بايد خودشان حضرت را دوست بدارند و اين محبت در كردار و گفتارشان بروز يابد. بنابراين، والدين كه الگوي كودكان هستند، بايد عاشق حضرت باشند واين عشق را نشان دهند؛ براي مثال، هنگام شنيدن نام حضرت، اداي احترام كنند و ... .
ب) پدر و مادر بايد الگوهاي خوب را به فرزند معرفي كنند. به بيان ديگر، زمينه‌اي فراهم آورند تا فرزندشان به سمت الگوهاي مثبت گرايش يابد. اين الگوها عبارت‌اند از: دوستان، محيط آموزشي و تربيتي (ثبت‌نام در مدرسه‌اي مناسب يا مراكز فرهنگي خاص) و خويشان و آشنايان. خلاصه، فرزند بايد با كساني ارتباط داشته باشد كه عاشق حضرت حجت‌اند تا در نتيجه، فرزند در ارتباط با آنها، بر اثر الگوپذيري، محبت حضرت در درونش نهادينه شود.
البته اين امر نبايد حالت تحميلي يابد كه كودك را مجبور به دوستي با كسي كنيم بلكه با شيوه‌هاي نرم و مناسب، زمينه دوستي فرزند با افراد، گروه‌ها و مراكز مناسب را فراهم آوريم تا خودش با ميل و رغبت به سمت آنها برود.
3. فرهنگ سازي
منظور آن است كه والدين در راه ارزش جلوه دادن محبت حضرت به طوري تلاش كنند كه اين محبت و دوستي، يكي از ارزش‌هاي مهم براي فرزند تلقي شود. در اين باره لازم است پدر و مادر نكاتي را رعايت كنند:

الف) تعظيم و تكريم حضرت از سوي والدين كه پيش‌تر بيان شد؛

ب) بيان زيباي‌هاي حضرت؛

هر انساني، عاشق زيبايي است. بنابراين، اگر ما زيباي‌ها و صفات نيك حضرت را به زبان كودكان بيان كنيم، آنها عاشق حضرت مي‌شوند، چنان كه حضرت صادق (ع) مي‌فرمايد:
خداوند بنده‌اي را كه ما اهل بيت را نزد مردم محبوب كند، رحمت نمايد... همانا به خدا سوگند اگر سخنان زيباي ما را براي مردم روايت مي‌كردند، به سبب آن عزيزتر مي‌شدند. [39]
در اين جا براي نمونه، به چند مورد از زيبايي‌هاي رفتاري و ظاهري حضرت اشاره مي‌كنيم:
1.  كمك به شيعيان ستمديده: در نوشته‌اي از حضرت به شيخ مفيد اين چنين آمده است:
ما نظر خود را از شما برنمي‌گيريم و فراموشتان نمي‌كنيم كه اگر چنين بود، گرفتاري‌ها شما را از پاي مي‌انداخت. [40]
2.  مهربان با شيعيان: حضرت صادق (ع) مي‌فرمايند:
... البته ما به شما از خودتان مهربان‌تريم. [41]
3.  پدر بودن حضرت براي پيروانشان: احاديثي كه اشاره دارد امام در مورد مؤمنان، به منزله پدري مهربان، بلكه مهربان‌تر از پدر است.
4.  ناراحتي حضرت با ناراحتي شيعيان: در برخي احاديث آمده كه امام ناراحتي شيعيانش محزون مي‌شود و در مصائب آنها متأثر و در بيماري ايشان بيمار.
5.  زيبايي ظاهري حضرت: در روايات متعدد آمده كه حضرت مهدي (عج) شبيه‌ترين افراد به پيامبر (ص) است و مي‌دانيم كه نبي مكرم اسلام (ص) زيباترين و خوش صورت‌ترين مردم بوده است. هم‌چنين در برخي روايات آمده كه:

المهدي طاووس اهل الجنة؛ [42]

مهدي، طاووس بهشتيان است.

مهدي كه حسن جمالش زماه نيكوتر       قدي زشاخة شمشاد و سرور رعناتر
زپرتو رخ نوراني‌اش قمر طالع                   درونِ گونة سرخش غروب مهر، نگر
به ملك خويش درآورده هر چه زيبايي        كه حسن مردم زيبا از او بود يكسر
6.  دعاي حضرت در حق ما: در نوشته‌اي كه از حضرت رسيده، ايشان چنين مي‌نويسد:
... زيرا ا با دعايي كه از خداوند زمين و آسمان پوشيده نيست، در پي حفظ آنان (شيعيان) هستيم. [43]

ج) بيان جايگاه والاي امام در نظام عالم و فوايد امام؛

با توجه به اين كه انسان‌ها شيفته افراد بزرگ و بزرگوار هستند، مي‌توان با بيان اين كه حضرت واسطه فضل الهي بر بندگان و مايه قوام و ايستادگي آسمان‌ها و زمين است، و نيز تمام نعمت‌هاي الهي به واسطه آن حضرت به ما مي‌رسد و نشناختن حضرت با زندگي و مرگ جاهلي مساوي است، محبت حضرت را در دل فرزندان پديد آورد.

د) زيبايي‌هاي دوران ظهور حضرت؛

به يقين اگر فرزندان ما درك كنند كه هنگام ظهور، مردم و طبيعت چقدر زيبا مي‌شوند، عاشق ظهور حضرت و خود ايشان مي‌گردند. به چند نمونه از ويژگي دوران ظهور اشاره مي‌كنيم:
1.  هيچ انسان فقيري پيدا نمي‌شود كه انسان به او صدقه بدهد؛
2.  زمين و آسمان تمام نعمت‌هاي خود را ارزاني مي‌كنند، به طوري كه زمين سرسبز و پر آب با ميوه‌هاي فراوان مي‌شود؛
3.  امنيت فردي، اجتماعي و اخلاقي كامل در زمين حاكم مي‌گردد؛
4.  همه مشكلات و گرفتاري‌ها برطرف مي‌شود؛
5.  انسان‌هاي با ايمان حاكم زمين خواهند شد؛
اين روايات، به طور تفصيلي در روايات عصر ظهور بيان شده است و مي‌توان به آنها مراجعه كرد. [44]

ه‍( دقت والدين در نام نهادن بر فرزندان؛

يكي از حقوق فرزندان بر والدين، نام نيك نهادن بر آنهاست. شايد دليل آن اين باشد كه در حقيقت همين نام‌گذاري، به نوعي بيان ارزش‌ها و تلقين اين نكته است كه اهل بيت براي ما جايگاه ويژه دارند. پس بدون ترديد، ذكر نام نيك معصومان، باعث تأثيرپذيرفتن از آنها در كردار كودكان مي‌شود. وقتي نام مهدي در فضاي خانه برده شود، باعث يادآوري حضرت نزد فرزندان است كه مقدمه محبت ايشان را فراهم مي‌آورد.

و) برپايي جلسات ياد حضرت در منزل به ويژه جشن ميلاد حضرت؛

معمولاً فرزندان، عاشق مراسم جشن و شادي هستند. بنابراين، اگر والدين بكوشند دست كم در نيمه شعبان جشن مختصري در منزل برپا كنند و از خويشان و فاميل دعوت نمايند و پذيرايي مختصري به عمل آورند، اين كار اندك اندك عشق و محبت حضرت مهدي (عج) را در دل فرزندان مي‌كارد. يكي از دانشمندان سني مصري، كتابي در مورد فضيلت‌هاي حضرت زهرا (ع) به نام فاطمة و الفطميون نوشته است. وقتي از او انگيزه‌اش را درباره نوشتن اين كتاب پرسيدند، پاسخ گفت كه در كودكي پدرم به مناسبت ايام ولادت حضرت زهرا (ع)، مجلس جشن در خانه برپا مي‌كرد و من از ميهمانان پذيرايي مي‌كردم و از همان كودكي، محبت حضرت زهرا (ع) در دل من ايجاد شد.

ز) تشويق فرزندان؛

اگر فرزند كاري انجام داد كه علاقه او را به حضرت حجت (عج) مي‌رساند، مثل بلند شدن هنگام شنيدن نام حضرت، رفته به مكان‌هاي منتسب به ايشان مثل جمكران و...، او را تشويق كنيم و بگوييم حضرت هم تو را دوست دارد. اين كار در دراز مدت باعث ژرف شدن رابطه فرزند با حضرت صاحب‌الامر خواهد ش.

ح) حضور در مكان‌هاي مرتبط با حضرت؛

اگر والدين همان‌طور كه در مورد پوشاك و خوراك فرزندان احساس مسئوليت مي‌كنند و همواره اين نياز را به شكل شايسته‌اي برطرف مي‌سازند، در مورد نيازهاي معنوي او نيز اين احساس را داشته باشند، فرزنداني با تربيت اسلامي، تقديم جامعه خواهند داد. از اين رو، اگر از برنامه‌هاي خانواده‌ها، حضور در مجالس ياد حضرت، مثل دعاي ندبه، مجالس جشن و شادي، مجالس ذكر اهل بيت و سخنراني، مجالس معرفتي درباره حضرت، حضور در مسجد مقدس جمكران و... باشد، به يقين فرزنداني عاشق وجود نازنين حضرت (عج) تربيت خواهند كرد؛ زيرا حضور در آن مكان‌ها و مجالس، باعث ياد‌آوري حضرت مي‌شود. همين يادآوري، سبب مي‌شود كه كودك خود را در حضور حضرت احساس كند و براي حركت به سمت و سويي بكوشد كه حضرت بدان علاقه دارد. در حقيقت همه اينها زمينه محبت حضرت را فراهم مي‌آورد.

ط) دعا كردن

نقش دعا و توسل در رسيدن به خواسته‌ها چنان روشن است كه نيازي به استدلال ندارد؛ چون همه ما در زندگي بارها آن را تجربه كرده‌ايم. اما متأسفانه نكته‌اي كه شايد از آن غفلت شده، دعا كردن والدين براي فرزندان است تا در مسير صحيح قرار بگيرند. در اهميت دعا براي فرزندان همين بس كه حضرت امام سجاد (ع) در صحيفه سجاديه، دعاي 25 را به فرزندان خود اختصاص مي‌دهد و از خداوند نيك‌بختي آنها را مي‌خواهد.
نكته ديگر اين كه، مردان بزرگ، از دعاي والدينشان بسيار تأثير پذيرفته‌اند. براي مثال، مرحوم علامه مجلسي نويسنده كتاب بحارالانوار، به بركت دعاي پدر خويش به اين مقام بلند رسيد؛ چرا كه وقتي ايشان نوزاد بوده، شبي پدرش در نماز شب، احساس مي‌كند الان هر دعايي بكند، برآورده مي‌شود. در همان هنگام، فرزندش يعني علامه مجلسي كه در گهواره بوده، از خواب بيدار مي‌شود وگريه مي‌كند. پدر هم در همان حال در حق اودعا مي‌كند و بعدها ايشان به اين مقام بزرگ مي‌رسد. [45]
نيز اين نكته جالب به نظر مي‌رسد كه مستحب است انسان در قنوت نماز صبح خويش اين دعا را بخواند:

(رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً)؛ [46]

نتيجه اين كه نبايد از نقش مهم دعا در تربيت فرزندان و ايجاد محبت حضرت در دل آنها غافل بود.

ي) هديه دادن به فرزند در مناسبت‌هاي مربوط به حضرت؛

اگر قرار است چيزي براي فرزند تهيه گردد، يا مسافرتي كه مي‌پسندد يا غذايي كه او دوست دارد برايش فراهم شود، بهتر است در زمان‌هايي انجام گيرد كه منتسب به حضرت است. اين خود در جلب محبت به حضرت بسيار مهم به نظر مي‌رسد. براي مثال، روزهاي جمعه‌ها كه متعلق به حضرت است، غذايي براي كودك درست شود كه او دوست دارد.
نكته: اگر موارد پيش گفته را در قالب هنر اجرا كنيم، بسيار تأثير گذارتر خواهد بود. براي مثال، ويژگي‌ها و زيبايي‌هاي حضرت را در قالب داستان، فيلم، كتاب، لوح فشرده و... به فرزندان خود منتقل كنيم.

آسيب شناسي انتقال محبت

ايجاد و انتقال محبت، مانند هر كار ديگري، آفت‌ها و آسيب‌هاي خاص خود را دارد. اصولاً هر كار با ارزش و مهم، با بي‌توجهي به معناي واقعي و غفلت از راه‌هاي صحيح ايجاد يا انتقال آن، مي‌تواند اثر عكس داشته باشد. محبت‌ورزي نيز چنين است. براي دوري جستن از اين آفت‌ها وآگاهي بخشي به خانواده‌ها در انتقال محبت اهل بيت، به آسيب‌شناسي ايجاد محبت مي‌پردازيم.

1. سطحي نگري در معناي محبت

محبت، از مفاهيم ارزشي در همه فرهنگ‌هاست و همه جوامع انساني، محبت ورزيدن به ديگران را به اعضاي خود توصيه مي‌كنند. آموزه‌هاي ديني نيز محبت را كه ارزشي انساني است تأييد و تأكيد كرده است. البته بدون ترديد در فرهنگ‌هاي گوناگون، تعريف‌هاي متفاوتي از محبت ارائه مي‌شود. نبايد انتظار داشت به صرف اشتراك همه جوامع در ارزش تلقي كردن محبت، معناي محبت نيز در بين همه جوامع و فرهنگ‌ها يكسان باشد؛ به ويژه در جوامع ديني كه فرهنگ‌هاي ملي و انساني با آموزه‌هاي ديني درآميخته و ساحت جديدي يافته است.
والدين و مربيان كه دغدغه تربيت درست ديني دارند، بايد خود با معناي واقعي محبت به فرهنگ ديني آشنا شوند تا در انتقال آن، به خطا و اشتباه نيفتند. سوگ‌مندانه بايد گفت كه برخي از والدين و مربيان كه درد دين داشته و بر ارزش بودن محبت اهل بيت آگاه هستند، به دليل ناآشنايي با معناي درست و ديني از محبت، به مسيرهايي كشيده مي‌شوند كه نه تنها به شاهراه سعادت نمي‌انجامد، بلكه سر از ناكجا آباد شقاوت و بدبختي در مي‌آورد. اما به راستي معناي واقعي محبت چيست؟ با دقت و تأمل در رواياتي كه از پيشوايان ديني ما رسيده، مي‌توان معناي درست محبت را دريافت. آن چه از مموع اين روايات استفاده مي‌شود، اين است كه محبت يعني دوست داشتن اهل بيت در عمل. در اين ميان، احساسات و گرايش‌هايي كه با شناخت و معرفت همراه باشد، استحكام بيشتري دارد و در مقابل تندباد شبهه‌هاي مخالفان، استقامت بيشتري از خود نشان مي‌دهد. اما اگر احساس و گرايش فرزندان ما دروني شده باشد و با پشتوانه معرفتي همراه نباشد، دور نيست كه با وزش اندك شبهة بي‌بنياني، اين محبت از كف او ربوده شود. البته روشن است كه منظور ما از پشتوانه معرفتي، استدلال‌هاي سنگين و درك‌ناشدني فلسفي براي كودكان نيست بلكه غرض اين است كه در كنار انتقال محبت در حد فهم كودكان، آن را با معرفتي قابل فهم درآميخته و به آنها بنوشانيم. حال ممكن است اين سؤال رخ بنمايد كه منظور از محبت واقعي با پشتوانه محكم چيست؟
با دقت و تأمل در رواياتي كه از پيشوايان ديني به ما رسيده، مي‌توان معناي صحيح و كامل محبت را دريافت. آن چه از مجموع اين روايات به دست مي‌آيد، اين است كه محبت يعني دوستي همراه با عمل به دستورات اهل بيت و به عبارت ديگر، دوستي اهل بيت، و در گفتار، كردار و پندار مانند آنان بودن.
چنين محبتي مي‌تواند سعادت و خوش‌بختي را براي خانواده‌ها به ارمغان آورد. اين مطلب را مي‌توان به خوبي از كلام امام باقر (ع) استفاده كرد. ايشان به جابر جعفي مي‌فرمايد:

يا جابرُ! بَلِّغ شيعتي عنّي السلامَ وأعلِمهم أنّه لا قُربةَ بيننا و بين الله عزَّوَجلَّ ولا يَتَقَرَّبُ اليه إلّا بالطاعةِ له، يا جابر! من أطاعَ اللهَ و أحَبَّنا فَهو وليُّنا و من عَصي اللهَ لَم ينفعه حُبُّنا: [47]

اي جابر! از طرف من به شيعيانم سلام برسان و به آنان بگو هيچ نزديكي بين ما و خداوند وجود ندارد و نزديكي به او حاصل نمي‌شود، مگر به پيروي از او. اي جابر! هر كس خدا را اطاعت كند و ما را نيز دوست بدارد، دوست ماست و هر كس خدا را فرمان‌برداري نكند، دوستي ما براي او ثمربخش نخواهد بود.

از اين روايت استفاده مي‌شود كه محبت اهل بيت، پيوندي ناگسستني با فرمان‌برداري خداوند دارد. كساني محبت واقعي به ائمه اطهار دارند كه در گفتار، كردار و انديشه‌شان مانند اهل بيت عمل كنند.

2. عدم ايجاد انگيزه در فرايند انتقال محبت

انسان براي انجام هر كاري در درجه نخست نيازمند انگيزه‌اي است كه وي را براي انجام آن آماده سازد. انگيزه، عاملي است دروني كه رفتار انسان را در راه رسيدن به هدفي خاص هدايت مي‌كند. گرسنگي، انگيزه‌اي است براي رفتن به طرف غذا و برطرف كردن تنش حاصل از گرسنگي. نياز به توجه و مقبوليت هم، عامي است براي رفتار كردن براساس معيارهاي ديگران. اين انگيزه‌ها در ميان انگيزه‌هاي ديگر، عامل شكل‌گيري رفتار انسان‌ها به شمار مي‌آيد. هر رفتاري كه از انسان سر مي‌زند، در لايه‌اي از آن، انگيزه يا انگيزه‌هايي آشكار يا پنهان است.
در تربيت و ايجاد محبت اهل بيت، ما در پي آن هستيم كه فرزندان با انگيزه‌هاي خود و گام‌هايي كه خود برمي‌دارند، در راه رسيدن به اهداف مطلوب تلاش كنند. به وجود نياوردن انگيزه در راستاي انتقال محبت امام زمان (عج) و سعي در انتقال اجباري اين محبت، اثري عكس خواهد داشت. جبر آشكار، نه تنها ايجاد انگيزه نكرده، آن را ضعيف و گاه تبديل به ضد خود مي‌كند.
انسان براي انجام هر كار، به سه جزء رفتاري احتياج دارد: اول اين كه بايد شناختي درباره آن كار داشته باشد؛ دوم اين كه بايد از انگيزه كافي براي آن كار برخوردار باشد؛ يعني يك نيروي رواني او را به سمت انجام آن كار سوق دهد؛ سوم، حركت به سوي انجام كار. سه جزء شناخت، انگيزه و حركت، اجزاي مكمل براي انجام يك كار هستند. همه ما مي‌دانيم كه آب، موجب رفع تشنگي مي‌شود و بيشتر مي‌توانيم آب را درون ظرفي ريخته، آن را بنوشيم؛ يعني جزء شناختي و جزء حركتي را در اختيار داريم. ولي تا زماني كه به حد كافي تشنه نشده‌ايم، اقدام به خوردن آب نمي‌كنيم. به عبارت ديگر، تا زماني كه انگيزه يا نيروي دروني ما به حد معيني نرسد، ما را به انجام آن كار وادار نمي‌كند. وجود انگيزه براي انجام هر كار لازم و ضروري است. براي انتقال محبت حضرت مهدي (عج) و پذيرش آن از سوي فرزندان، بايد انگيزه كافي در آنها به وجود آمده باشد. خانواده ابتدا بايد آمادگي فهم و پذيرش اين محبت را براي او فراهم آوردو سپس به انتقال آن همت گمارد. وقتي انسان براي انجامكاري انگيزه مناسب داشته باشد، معمولاً از عهده انجام آن به خوبي برمي‌آيد؛ ولي وقتي انگيزه آن به حد كافي بالا نباشد، كششي براي انجام آن نخواهد داشت.
بايد توجه داشت كه براي پذيرش يك ارزش و هنجار اجتماعي از سوي فرزندان، نياز به يك نكته اثباتي و يك نكته سلبي احساس مي‌شود. نكته اثباتي اين است كه بايد در فرزندان انگيزه ايجاد كرد. از راه تشويق، تنبيه يا هر كار درستي كه انگيزه‌ها را بالا مي‌برد و شرايط لازم را براي پذيرش ارزش‌ها آماده‌تر مي‌كند. نكته سلبي هم اين است نبايد در فرايند انتقال ارزش، به ظرفيت‌هاي رواني و جسمي فرزندان بي‌توجهي كرد. فرزندان ما هر كدام قابليت‌ها، استعدادها و ظرفيت‌هاي ويژه‌اي دارند وجود تنوع ظرفيت‌ها، تنوع شيوه‌ها و راهكارها را در انتقال ارزش‌ها مي‌طلبد. براي مثال تصور كنيد. پدر و مادري به هنگام پخش كارتون يا فيلم سينمايي مورد علاقه كودك، از او مي‌خواهند بايد حتماً همين الان نمازش را بخواند يا برنامه حفظ قرآنش را در همان وقت قرار دهد. اين گونه رفتارها كه بدون توجه به ظرفيت‌هاي رواني و روحي كودك صورت مي‌پذيرد، اثر مطلوبي نخواهد داشت؛ بلكه برعكس، باعث واكنش كودك به آن كار و حتي دلزدگي او مي‌شود. انتقال محبت امام زمان (عج) ارزشي مهم، بزرگ و ضروري است، ولي پيش از شروع به آن، بايد انگيزه‌هاي لازم را براي اين انتقال محبت فراهم كرد. از سوي ديگر، در اين فرايند توجه به ظرفيت‌هاي رواني، روحي و جسمي كودك بسيار كارساز است. استاد شهيد مطهري (ره) درباره توجه ظرفيت‌هاي انسان‌ها در امور عبادي مي‌فرمايد:
روح انسان فوق‌العاده لطيف است و زود عكس‌العمل نشان مي‌دهد. اگر انسان در يك كاري بر روح خودش فشار بياورد، تا چه رسد به روح ديگران، عكس‌العملي كه روح انسان ايجاد مي‌كند، گريز و فرار است. مثلاً در عبادت، جزء توصيه‌هاي پيغمبر اكرم (ص) اين است كه عبادت را آن قدر انجام دهيد كه روحتان نشاط عبادت دارد؛ يعني عبادت را با ميل و رغبت انجام دهيد. وقتي يك مقداري عبادت كرديد، نماز خوانديد، مستحبات را به جا آوريد، نافله انجام داديد، قرآن خوانديد و بي‌خوابي كشيديد، ديگر حس مي‌كنيد الان اين عبادت سخت و سنگين است، يعني به زور داريد بر خودتان تحميل مي‌كنيد، فرمود ديگر اين جا كافي است. عبادت را به خودت تحميل مكن. همين قدر كه تحميل كردي، روحت كم كم از عبادت گريزان مي‌شود. گويي عبادت را مانند يك دوا به او داده‌اي. آن وقت يك خاطره بد از عبادت پيدا مي‌كند. هميشه كوشش كن در عبادت نشاط داشته باشي و روحت خاطره خوش از عبادت داشته باشد. به جابر فرمود: ... جابر! آن آدم‌هايي كه خيال مي‌كنند با فشار آوردن بر روي خود و سخت‌گيري برخود زودتر به مقصد مي‌رسند، اشتباه مي‌كنند. اصلاً به مقصد نمي‌رسند. مُثَل آنها مُثَل آن آدمي است كه مركبي به او دادهاند كه از شهري به شهري برود. او خيال مي‌كند هر چه به اين مركب بيشتر شلاق بزند و فشار بياورد، زودتر مي‌رسد. ... آدمي كه بر روي خود فشار مي‌آورد و زايد بر استعداد خويش، بر خويش تحميل مي‌كند، خيال مي‌كند زودتر به مقصد مي‌رسد؛ او اصلاً به مقصد نمي‌رسد. [48]

3.  عدم ارزش انگاري فرايند محبت در خانواده

هر جامعه، اموري دارد كه اعضاي اجتماعي آن را ارزش مي‌داند؛ بدين معنا كه جامعه هنجارها و قواعد رفتاري اعضاي خود را بر اساس آن ارزش‌ها نظم مي‌بخشد. كسي كه ارزش بودن يك چيز را پذيرفته باشد، سعي مي‌كند به هنجارهاي برآمده از آن ارزش پايبند باشد. اما اگر كساني آن چيز ار با نگاه ارزشي نبينند و براي آن ارزش قائل نباشند، بي‌شك اجراي هنجارهاي مبتني بر آن چيز را براي خود ضروري نمي‌دانند. پس براي اين كه اعضاي جامعه خود را پايبند و علاقه‌مند به هنجار بدانند، لازم است به پايه آن هنجار، يعني ارزش، نگاهي ارزشي داشته باشند.
محبت امام زمان (عج) و همچنين انتقال آن به فرزندان، ارزشي است كه براي خود قواعد رفتاري خاصي را ساخته و پرداخته مي‌كند. براي اين كه فرايند انتقال محبت به خوبي صورت پذيرد، بايد خانواده، محبت حضرت مهدي (عج) و انتقال اين محبت را ارزش بدانند و نگاه آنان به انتقال محبت، نگاهي ارزشي باشد. نگاه ارزشي نداشتن به اين فرايند، از آسيب‌هاي آن است. بسيار اتفاق مي‌افتد كه يك خانواده، به هر دليلي تلاش مي‌كنند رفتار خاصي را به فرزندان خود انتقال دهند، در حالي كه خود يا هيچ عقيده‌اي به آن ندارند يا اگر عقيده دارند، نوع نگاهشان نگاهي پايين‌تر از ارزش بودن آن كار است. نشانه اين عدم ارزش انگاري اين است كه خانواده خود بدان چه مي‌گويند و از فرزندان مي‌خواهند عمل نمي‌كنند. دل پدر و مادر بايد سرشار از محبت اهل بيت: باشد و آن را در عمل نشان دهند تا كودك احساس كند اين محبت، ارزش‌هاي خانواده و جامعه‌اي است كه به آن تعلق دارد. از سوي ديگر، ارزش انگاري محبت امام زمان (عج) سبب مي‌شود خانواده با وسواس و اهميت بيشتري به انتقال آن همت گمارد. بسيارند خانواده‌هاي مؤمن و مسلماني كه خود اهل بيت: را دوست دارند، اما نگاهشان به آن، نگاهي عادي ومعمولي، به مانند نگاه به امور روزمره زندگي است. از اين رو، كمتر آستين همت را براي انتقال آن به فرزندان خود باال مي‌زنند. فرزند اگر بين گفتار و كردار پدر و مادر هم‌آهنگي ببيند، به ارزش بودن محبت پي مي‌برد و پذيرش آن براي او آسان‌تر مي‌شود. انسان بيش و پيش از آن كه از كلام ديگران تأثير پذيرد، از عمل آنان متأثر مي‌شود. انسان‌ها به ويژه در كودكي، عمل افراد را زودتر از كلامشان درك ميكنند. وقتي كسي با عصبانيت يا خشونت به كودك چيزي مي‌گويد، او پيش از هر چيز حالت و عمل او را به خوبي درك مي‌كند؛ خواه كلام او را بفهمد يا نفهمد اگر فرزندمان را به مطالعه، نماز خواندن و محبت امام زمان (عج) توصيه كنيم، او هرگز اين توصيه را بدون مقايسه يا مشاهده آن در رفتار ما درك نمي‌كند. چه زيباست پدر و مادر با رفتار، منش و سلوك عملي خود، ارزش بودن محبت امام زمان را به فرزندان خود انتقال دهند. چه زيباست اين صحنه كه پدر و مادري دست فرزند خود را گرفته به مسجد جمكران ببرند و با عمل خويش، راه و رسم عشق‌ورزي با امام زمان را در جان فرزند خود بنانهند. همه ما كم و بيش اين تصور زيبا را ديده‌ايم كه دختركي كم سن و سال، در كنار مادرش چادر سفيد و زيبايي بر سر مي‌كند و راز و نياز خود را با خدا به پايان مي‌برد. شيريني اين حضور ناخود‌آگاهانه، براي هميشه در كام او باقي مي‌ماند و نگاه ارزشي او را به اين عمل، شكل مي‌دهد.
در قرآن كريم، خداوند كساني را كه فقط با زبان و نه با عمل با مردم تعامل مي‌كنند، مذمت كرده و مي‌فرمايد: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ)؛ [49] اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! چرا چيزي به زبان مي‌گوييد كه در مقام عمل خلاف آن را انجام كه ايمان آورده‌ايد! چرا چيزي به زبان مي‌گوييد كه در مقام عمل خلاف آن را انجام دهيد». نيز مي‌فرمايد:

(كَبُرَ مَقْتاَ عِندَ اللهِ أَن تَقُولُوا مَالَا تَفْعَلُونَ): [50]

از اين عمل كه سخني بگوييد و خلاف آن عمل كنيد بترسيد كه (اين كار) بسيار سخت خدا را به خشم و غضب مي‌آورد.

4. نظام‌مند نبودن فرايند انتقال محبت

انجام هر كار بدون نظم، ترتيب و برنامه‌ريزي، ناكامي يا شكست را به همراه خواهد داشت. با نگاه به ساخت‌هاي پيچيده درمي‌يابيم كه اگر نظم و چيِنش مناسب اجزار نباشد، كاركرد آنان تحقق نمي‌يابد. هنگامي ساعت، زمان را به ما نشان مي‌دهد كه همه پيچ و مهره‌هايش با نظم خاصي در كنار هم قرار گرفته باشند، به گونه‌اي كه اگر يك جزء در جاي مناسب خود قرار نگيرد، ساعت، زمان درست را نشان نخواهد داد.
در عالم هستي و بي‌كرانه نيز، اگر نظم نبود، هستي به وجود نمي‌آمد. هر كاري به برنامه‌ريزي و تأمل نياز دارد. انتقال محبت امام زمان (عج) نيز از اين حكم بيرون نيست. بي‌برنامه عمل كردن و نظام‌مند نبودن اين فرايند، از آسيب‌هاي مهم آن به شمار مي‌آيد. هر كاري هر چند خوب و پسنديده، اگر بي‌برنامه انجام شود، محكوم به كاستي يا شكست است. پيش از انجام هر كار، بايد انديشه و راه‌هاي گوناگون انجام آن را بررسي كرد. بي‌توجهي به اين امر، يا انسان را به طور كامل از رسيدن به هدف باز مي‌دارد يا سرعت انجام آن را كاهش داده، فرصت را مي‌سوزاند.
پدر و مادر بايد فرايند انتقال محبت را عملي مهم و باارزش تلقي كنند و آن را نيازمند به برنامه‌ريزي دانسته، به بهره‌گيري از روش‌هايسريع اهتمام ورزند. ما براي تفريح در ايام تعطيلمان برنامه‌ريزي مي‌كنيم؛ اين كه به كجا برويم، از كدام جاده حركت كنيم و با چه وسيله‌اي سفر كنيم، اما براي امر مهمي مانند انتقال محبت امام زمان كه تضمين كننده سعادت وخوش‌بختي دنيا و آخرت فرزندمان است، اين چنين وسواس به خرج نمي‌دهيم و خيال مي‌كنيم آن نياز به برنامه‌ريزي ندارد؛ در حالي كه اين وادي پر از سنگلاخ است. بايد دست كودك را بگيريم و قدم به قدم از اين وادي سخت به ساحل امن محبت امام زان برسانيم. البته اين تلاش بي‌اجر وبهره نخواهد ماند؛ زيرا در دين ما، حق و تكليف دو روي يك سكه هستند. وقتي انتقال محبت امام زمان تكليف پدر و مادر باشد، آنان نيز حقي خواهند داشت كه در نزد خداوند محفوظ است. ذكر اين نكته شايسته بيان است كه به كارگيري روش‌هاي هنري در اين فرايند، تأثير بيشتري دارد. روح لطيف كودك، با لطافت و بي‌پيرايگيِ هنر قرابت و نزديكي دارد. اصولاً حس زيبا‌شناختي در كودكان نيرومندتر است. شايد از همين روست كه سازندگان اسباب‌بازي‌هاي كودكان را سعي در زيباسازي محصولات خود دارند و مي‌بينيم كه چگونه برق چشمان كودك ما را به خود مشغول داشته‌اند. حال كه شيوه‌هاي هنري اثربخشي بالايي دارد، چرا ما از شيوه‌هاي هنري در تربيت ديني فرزندانمان استفاده نكنيم؟ داستان امام حسن و امام حسين كه با استفاده از هنر تئاتر، وضو گرفتن صحيح را به پيرمرد آموختند، در تاريخ معروف است. در خريد كتاب، فيلم، بازي‌ها، وهر هديه ديگر دقت كنيم و از اين جلوه‌هاي هنري در راستاي وظيفه انتقال محبت امام زمان به كودكمان، بهره‌جوييم.
خلاصه سخن اين كه در اين فرايند، بايد نظام‌مند و با برنامه عمل كرد و غفلت از اين امر مهم، تلاش‌ها را بي‌ثمر خواهد گذاشت.

5. تعارض‌هاي هنجاري درون و بيرون خانه

يكي ديگر از آسيب‌هاي فرايند انتقال محبت امام زمان (عج) به فرزندان، تعارض هنجاري است كه بين آموزه‌هاي درون و آموخته‌هاي بيرون خانه براي كودك به وجود مي‌آيد. امروزه بخشي از كاركرد آموزشي و پرورشي خانواده، به نهاد آموزش و پرورش سپرده شده است؛ بدين معنا كه كودكان پس از رسيدن به سنين شش و هفت، بخشي از وقت خود را در محيط مدرسه و بيرون از خانه مي‌گذرانند. از سوي ديگر، آنها در اين سنين گرايش بيشتري براي خروج از خانه و همراهيبا گروه‌هاي هم‌سال خود دارند. اين دگرگونيِ موقعيتي با همه ثمرات و كاركردهاي مثبت، آسيب‌هايي را نيز در پي خواهد داشت. از جمله اين آسيب‌ها، تعارض‌هايي است كه كودكان بين آموزه‌هاي بيرون و درون خانه احساس مي‌كنند كه سبب سردرگمي و حيرت رفتاري آنان مي‌شود. براي مثال، كودك در خانه ياد مي‌گيرد كه دروغ بد است و راستگويي خوب است. پدر ومادر هم در خانه دقت مي‌كنند تا فرزندشان را اين گونه جامعه‌پذير كنند. اما همين كودك وقتي پاي به بيرون از خانه مي‌گذارد، در كوچه و خيابان و كلاس و مدرسه، آشكارا مي‌بيند بسياري از آدم‌هاي اطراف او به راحتي دروغ مي‌گويند و ظاهراً هيچ احساس گناه هم نمي‌كنند. اين جريان، كودك را در دو موقعيت متفاوت قرار ميدهد كه هر كدام از آن موقعيت‌ها، هنجاري خاص را مي‌طلبد؛ البته ممكن است حتي تأثير گروه هم‌سالان بر او نيرومندتر بوده، اورا به دروغ گفتن وادارد.
اين تعارض هنجاري، درفرايند انتقال محبت امام زمان هم ديده مي‌شود. بدين صورت كه خانواده تلاش مي‌كند محبت را به فرزند انتقال دهد و آن را ارزش مهم تعريف كند و هنجارهاي خاصي را از كودك بطلبد، ولي مي‌كند محبت را به فرزند انتقال دهد و آن را ارش مهم تعريف كند و هنجارهاي خاصي را از كودك بطلبد، ولي ممكن است در خارج از خانه، در مدرسه و كلاس درس و مكاني كه كودك آموزش مي‌بيند، نگاه ارزشي به اين فرايند وجود نداشته باشد و گاه سمت و سوي آموزش نيز به سوي زدودن محبت باشد. اين جاست كه آسيب رخ مي‌نماياند. در اين جا خانواده بايد بسيار دقت كند، آسيب‌ها را تشخيص دهد و آنها را از فرا روي كودك خود كنار بزند براي اين منظور، خانواده بايد در انتخاب محيط آموزشي و پرورشي فرزند خود دقت كافي را مبذول بدارد. هر مدرسه‌اي شايستگي آموزش و پرورش كودك را ندارد و نقش معلم فرزند، تعيين كننده است. نگاه ارزشي داشتن معلم يا عدم نگاه ارزشي او به فرايند محبت، نقش برجسته‌اي در شكل‌گيري ذهنيت كودك ايفا مي‌كند. خانواده بايد به كودك در انتخاب دوستان هم‌سال كمك كند. رفتار و گفتار دوستان در كودك اثر زيادي بر جاي مي‌گذارد؛ زيرا او بخش زيادي از اوقات فراغت خود را با گروه هم‌سالان مي‌گذارند. هم‌چنين بايد در خريدن جايزه‌ها و در انتخاب كتاب‌ها و فيلم‌هايي كه براي او تهيه مي‌كنند، توجه كامل داشته باشند. حتي در جريان رفت و آمد با دوستان و آشنايان خود، از اثرپذيري او از آشنايان غفلت نورزند؛ خانه هر آشنايي شايستگي رفت و آمد زياد كودك را ندارد.
روشن است كه هم‌آهنگي همه جانبه آموزه‌هاي درون و بيرون خانه، ممكن نيست؛ زيرا بالاخره ما در خلاء زندگي نمي‌كنيم و نيازمند ارتباط با ديگران هستيم، اما نكته مهم آن است كه با توجه به آسيب‌ها و كم كردن زمينه بروز آنها، كودك مصونيت و آسودگي خاطر بيشتري خواهد داشت.

6. افراط و زياده‌روي در فرايند انتقال

زياده روي افراط در فرايند انتقال محبت، از ديگر آسيب‌هاي آن است. اساساً افراط و زياده‌روي و هم‌چنين تفريط و كم‌كاري در هر امري نكوهيده و آفت است. در هر كاري بايد آهنگ تعادل نواخت. در نهج البلاغه امير مؤمنان يكي از ويژگي‌هاي انسان مؤمن را تعادل و ميانه‌روي در رفتار معرفي كرده‌اند: «مشيهم الاقتصاد؛ ميانه‌روي،شيوه عمل آنان است». [51] در آموزه‌هاي ديگر ديني، حتي از زياده‌روي در كارهاي نيك و پسنديده نيز، نهي شده است. در روايات پيشوايان ديني آمده كه عبادت را بر خودتان تحميل نكنيد. هر چيزي به جاي خويش نيكوست. آب كه مايه حيات و زندگاني است،اگر بيش از حد آشاميده شود، ملال خيز و آفت‌زا خواهد بود. امام علي (ع) زياده‌روي و كم‌كاري را به عنوان دو ويژگي انسان‌هاي نادان و بي‌خرد برشمرده‌اند:

لا تَري الجاهلَ الا مُفرِط او مُفَرِّط: [52]

نادان يا زياده‌روي مي‌كند يا كم‌كاري.

بدون ترديد محبت به امام زمان (عج)، ارزشي مهم و نيك است. در اين جا نيز بايد شيوه ميانه‌روي را پيمود و از افراط و زياده‌روي پرهيز كرد. يكي از مصاديق روشن افراط در محبت، انتقال محبت به گونه‌اي است كه موجب يا زمينه‌ساز غلو در مورد امام زمان مي‌شود. غلو بدين معناست كه به امام زمان (عج) وامامان ديگر، شأني خدايي و فوق بشري نسبت دهيم و كارهايي را كه متخص به ذات پاك خداوند است و انجام آن براي غير خدا جايز نيست، از امام زمان (عج) بخواهيم. براي مثال، شأن خدايي و شايسته پرستش بودن از ويژگي‌هاي خاص خداوند است. اما گاه از طرف برخي از ناآشنايان به آموزه‌هاي ديني، به عمد يا از روي ناداني، به امامان: نيز نسبت داده مي‌شود. نمونه‌هايي از اين افراط‌كاري را در اشعار، سروده‌ها يا مداحي‌هاي جاهلانه مي‌توان به روشني مشاهده كرد. نزديك فرزندان به اين گونه مجالس كه مورد رضايت خود امامان هم نيست، خطر افراطي‌گري در محبت را در قلب فرزندان ما افزايش مي‌دهد. وظيفه خانواده‌هاست كه در انتخاب مجالس مذهبي، به فرزندان ياري رسانند هر مجلسي هر چند به نام اهل بيت برگزار شد، شايستگي حضور ندارد.
در آموزه‌هاي ديني، خود اهل بيت از غلو كردن نهي كرده‌اند. رسول خدا (ص) و امام معصوم، انسان‌هاي كاملي بودند كه در همه جهات تعالي و فضيلت، از همه مردم رتبه بالاتري داشتند؛ با اين حال اجازه نمي‌دادند كساني لب به تملقشان بگشايند و در مدح آن‌ها زياده‌روي كنند و گاه به صراحت آن افراد را از خود طرد مي‌نمودند. مردم حضور امام هادي (ع) رسيد و در مدح او زياده‌روي كرد، امام به وي فرمود:
برخيز و پي كارت برو؛ زياده‌روي در ثناگويي موجب بدگماني مي‌شود. سپس نصيحتش نمود و فرمود: هر وقت در محل مطمئني با برادر ديني‌ات مواجه شدي، از تملق‌گويي به حسن نيت عدول نما! [53]
اميرمؤمنان نيز با چنين افرادي برخورد مي‌نمود. از آن حضرت نقل شده است:

هَلَكَ فِيَّ رجلانِ: مُحِبُّ غالّ و مُبغِضُ قال: [54]

درباره من دو گروه هلاك مي‌شوند: دوست‌دار غلو كننده و دشمن هرزه گو.

در پايان، ذكر اين نكته را شايسته مي‌دانيم كه امامان معصوم:، انسان‌هايي برتر بودند، نه اين كه برتر و فراتر از انسان (فوق‌انسان) باشند؛ آنها حد كمال انسان بودند را با تمام فضيلت‌ها وكمالات در خود داشته‌اند، اما هيچ‌گاه خود را فراتر از انسان نمي‌پنداشتند بلكه بر عكس، هميشه بر انسان بودن خود تأكيد مي‌كردند:

(قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ): [55]

اي پيامبر! بگو من جز بشري همانند شما نيستم كه وحي بر من نازل مي‌شود.

نتيجه‌گيري

نقش خانواده در فرايند انتقال محبت امام زمان (عج)، بي‌نظير و بي‌بديل است. البته امروزه در دگرگوني‌هايي در كاركرد آموزشي و پرورشي نهاد خانواده به وجود آمده، ولي هنوز هم نقش خانوده در اين فرايند برجسته و مهم است.
تحقق درست اين فرايند، زماني خواهد بود كه خانواده نگاهي ارزشي به اين فرايند داشته باشد و خود نيز در رفتارهاي روزمره، هنجارهايي مبتني بر اين ارزش را به كار برده، با سلوك عملي خود، زمينه‌ساز انتقال محبت امام زمان (عج) به فرزندان شود.
بايد توجه داشت كه انتقال اين ارزش مهم، برنامه‌ريزي و نظام‌مندي خاصي را مي‌طلبد و در اين جريان، آسيب‌هايي نيز وجود دارد كه غفلت از آنان، اين فرايند را با مشكل روبه‌رو مي‌سازد. شناخت اين آسيب‌ها و پيش‌گويي از آنها، فرايند انتقال محبت امام زمان (عج) را با تأثيربخشي بالاتري محقق خواهد ساخت.

كتابنامه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

1. آمدي، عبدالواحد، غررالحكم و دررالكلم، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، [بي‌تا]
2. النعماني، غيبت نعماني، ترجمه: محمد جواد غفاري، صدوق، تهران، 1376.
3. پاك‌نيا، عبدالكريم، حقوق متقابل والدين و فرزندان، كمال الملك، قم، 1381.
4. ري‌شهري، محمد مهدي، ميزان الحكمة، ترجمه: حميدرضا شفيعي، دارالحديث، قم، 1383.
5. رفيعي، بهروز، آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن، پژوهشكده حوزه دانشگاه، قم، 1381.
6. زمخشري، تفسير كشاف، دار احياء التراث العربي، بيروت، [بي‌تا].
7. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ترجمه: منصور پهلوان، جمكران، قم، 1379.
8. صافي گلپايگاني، لطف‌ا... ، منتخب الاثر، مؤسسه حضرت معصومه، قم، 1379.
9. كوئن، بروس، درآمدي بر جامعه شناسي، ترجمه: محسن ثلاثي، توتيا، تهران 1375.
10. گيدنز، آنتوني، جامعه شناسي، ترجمه: منوچهر صبوري، ني، تهران، 1376.
11. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 1421 ق.
12. مطهري، مرتضي، سير در سيره نبوي، صدرا، قم، [بي‌تا].
13. موسوي اصفهاني، مكيال المكارم، مهر قائم، اصفهان، 1383.

ي‌نوشت‌ ها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

1.  محمد محمدي ري‌شهري، ميزان الحكمه، ترجمه حميد رضا شفيعي، ج 14، ص 368، چاپ چهارم: دارالحديث، قم، 1383؛ كنزالعمال، ج 16، ص 456.
2.  سوره شوري، آيه 22.
3.  زمخشري، تفسير كشاف، ج 3، ص 467، ذيل آيه 23 سوره شوري.
4.  ميزان الحكمه، ج 2، ص 973.
5.  محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 123؛ خصال، ص 616.
6.  لطف‌الله صافي گلپايگاني، منتخب الاثر، ص 496.
7.  موسوي اصفهاني، مكيال المكارم، ج 2، ص 221.
8.  ميزان الحكمه، ج 2، ص 936؛ علي بن محمد الليثي الواسطي، عيون الحكم و المواعظ، ص 453؛ غررالحكم، ح 7851.
9. نهج البلاغه، نامه 31.
10. بروس كوئن، درآمدي بر جامعه شناسي، ترجمه محسن ثلاثي، ص 127.
11. آنتوني گيدنز، جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، ص 426.
12. درآمدي بر جامعه شناسي، ص 128.
13. همان، ص 74.
14. بحارالانوار، ج 90، ص 14 و ج 100، ص 222.
15. صحيفه نور، ج 15، ص 161.
16. منجد الطلاب.
17. بحارالانوار، ج 66، ص 237؛ خصال، ص 21.
18. تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 84.
19. كنزالعمال، ج 1، ص 41.
20. مشكوة الانوار، ص 81؛ نورالثقلين، ج 2، ص 504.
21. روضة الواعظين، ص 271؛ شيخ صدوق، فضائل الشيعه، ص 5.
22. ميزان الحكمه، ج 1، ص 754؛ مصباح الشريعه، ص 53.
23. ميزان الحكمه، ج 1، ص 756.
24. همان، ج 3، ص 760؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 354؛ غررالحكم، ح 6510.
25. همان، ص 1436؛ غررالحكم، ح 7675.
26. همان.
27. همان، ج 3، ص 1426؛ كنز العمال، ح 5257.
28. نهج البلاغه، نامه 31.
29. همان، ج 5، ص 2258؛ كنزالعمال، ح 44559؛ سيوطي،؛ زمخشري، الفايق في غريب الحديث، ص 229.
30. همان، الجامع الصغير، ج 1، ص 503.
31. همان، ص 2260.
32. سوره نوح، آيات 27 ـ 26.
33. عبدالواحد آمدي، غررالحكم و درر الكلم، ج 1، ص 340؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 228.
34. بهروز رفيعي، آراي دانشمندان مسلمان در تعليم و تربيت و مباني آن، ج 3، ص 164.
35. سوره نحل، آيه 114.
36. بحارالانوار، ج 100، ص 9؛ ميزان الحكمه، ج 2، ص 1075.
37. سوره نساء، آيه 29.
38. رك: وسايل الشيعه: ج 20.
39. مكيال المكارم، ج 2، ص 221.
40. همان، ج 1، ص 170.
41. همان، ص 117.
42. همان، ص 134.
43. همان، ص 160.
44. نك: حسن مهدويان، بهاري‌ترين فصل انسان، مؤسسه انتظار نور، قم، 1383.
45. عبدالكريم پاك‌نيا، حقوق متقابل والدين و فرزندان، ص 43.
46. سوره فرقان، آيه 74.
47. بحارالانوار، ج 71، ص 197؛ شيخ صدوق، امالي، ص 296.
48. مرتضي مطهري، سيري در سيره نبوي، ص 212.
49. سوره صف، آيه 2.
50. همان، آيه 3.
51. نهج البلاغه، خطبه همام.
52. نهج البلاغه، حكمت 70.
53. سفينةالبحار، ج 2، ص 521.
54. نهج البلاغه، حكمت 117.
55. سوره كهف، آيه 110.

مسابقه مفهومی ویژه نیمه شعبان - قسمت چهارم

ارسال شده در مسابقه نیمه شعبان

اسوه‌هاي بشريّت - حضرت امام مهدي عليه السلام

حجه الاسلام رسول جعفريان

ولادت امام زمان(عج)

دوازدهمين حجت خدا حضرت صاحب الامر، امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف است که در قرآن کريم با عنوان بَقيَّةُ الله به آن امام همام اشاره شده است.

در مورد روز ولادت آن حضرت در منابع تاريخ اختلاف چنداني به چشم نمي‌خورد؛ زيرا از نظر اکثريت قريب به اتفاق مورخين و اشخاص صاحب نظر، روز پانزده شعبان به عنوان روز تولد آن بزرگوار پذيرفته شده است. اما در سال تولد وي اختلاف نظرهايي وجود دارد. بديهي است که‌اين اختلاف به دليل مخفي نگاه داشتن تولد آن حضرت به وجود آمده است.

شيخ مفيد سال تولد آن حضرت را 255 هجري ذکر کرده است، بنابراين آن بزرگوار در زمان رحلت پدر هنوز بيش از پنج سال از عمر پربرکتش را پشت سر نگذاشته بود. ثقة الاسلام كلينى نيز همان سال 255 هـ را سال تولد آن حضرت دانسته است. روايتي از حکيمه عمه امام حسن عسکري(ع) نيز حاکي از تولد امام در همان سال مي‌باشد.

در ميان پاره‌اي از فرق ـ که اشعري از آنها ياد مي‌کند ـ کساني بوده‌اند که تولد آن حضرت را، حتي هشت ماه پس از رحلت امام عسکري دانسته‌اند اين نظر، افزون بر آنکه با روايات زيادي منافات دارد با عقيده شيعه مبني بر اين که زمين هرگز از حجت خدا خالي نمي‌ماند، توافق ندارد.

قول ديگر حاکي از آن است که آن حضرت در سال 258 چشم به جهان گشوده است. مسعودي در اثبات الوصية ‌سن آن بزرگوار را در آغاز غيبت صغري چهار سال و هفت ماه دانسته که بنابر آن احتمال دارد تولد امام در سال 256 هـ باشد.

با همه‌اينها روشن است که سال 255 که مبتني بر حديثي مستند از حکيمه(دختر امام جواد ـ ع) است، مورد تأييد اکثريت مورخين مي‌باشد. اين روايت گزارش نسبتاً دقيقي درباره تولد امام از قول حکيمه، عمه امام عسکري(ع) ارائه مي‌دهد. حکيمه خاتون مي‌گويد: امام عسکري(ع) با پيکي از من خواست: امشب هنگام افطار پيش ما بيا تا خدا تو را به ديدار حجت خود و خليفه پس از من شادمان کند. آن شب را به خانه امام عسکري(ع) رفتم و در آنجا ماندم تا آن فرزند متولد شد.

حکيمه خاتون در روايت ديگري مي‌گويد: فرداي آن روز باز به خانه برادر زاده‌ام آمدم اما آن کودک را نديدم، وقتي سراغ او را از برادر زاده‌ام گرفتم فرمود: او را به همان کسي سپرديم که مادر موسي فرزندش را به او سپرد؛ هفت روز بعد به دستور امام به خانه او رفتم و برادر زاده‌ام در حالي که فرزند خود را در آغوش گرفته بود خطاب به وي فرمود: پسرم سخن بگو و آن کودک لب به سخن گشود بس از اداي شهادتين تصريح به امامت و ولايت تک تک ائمه معصومين فرموده و سپس اين آيه را تلاوت فرمود: وَ نُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذين اسْتُضْعِفُوا....

دکتر جاسم حسين با اشاره به برخي اشارات موجود در روايات مربوط به تولد حضرت بقية الله(عج) چنين استنباط کرده که آن حضرت پس از تولد به منظور مخفي ماندن از چشم دشمنان به مدينه برده شده است.

مادر حضرت مهدي (عج)

در مورد نام مادر آن حضرت روايات گوناگوني موجود است. در روايتي از شيخ طوسي، از مادر آن بزرگوار به نام ريحانه نام برده شده ولي بلافاصله افزوده شده که به او، نرجس، صيقل و سوسن نيز مي‌گفتند. به نظر عده‌اي که شهيد از آن با عبارت«قيل» تعبير آورده مادر آن حضرت، مريم بنت زيدالعلويه بوده است. و در روايت حکيمه خاتون که مشهورترين و مستندترين روايات درباره تولد حضرت بقية‌ الله(عج) مي‌باشد به همان نام«نرجس» تأکيد شده است.

به نظر برخي از محققان امکان دارد نام اصلي او همان نرجس بوده و ديگر اسامي بجز صيقل را بانوي او حکيمه دختر امام جواد عليه السلام به وي داده باشد، مردم آن زمان کنيزان را براي خوشامدگويي به اسامي گوناگون مي‌خواندند و نرجس، ريحانه، و سوسن، همه اسامي گلها هستند.

نکاتي درباره تولد امام زمان(عج)

تلاشهايي که عباسيان حاکم بر سامراء و بغداد براي کنترل زندگي امام حسن عسکري(ع) به عمل آورده بودند، اختفاء مسئله مهم تولد امام زمان(عج) را کاملاً توجيه مي‌کند. همچنين اين نکته را که در آن زمانها مسئله غيبت آن حضرت بر سر زبانها بوده و بني‌عباس درصدد بودند تا به هر طريق ممکن، راه امامت را بر شيعه مسدود سازند، روشن مي‌سازد.

شيخ مفيد در آغاز شرح حال امام زمان(عج) مي‌نويسد: به دليل مشکلات آن دوران و جستجوي شديد سلطان وقت و کوشش بي‌امان او براي يافتن آخرين حجت خدا، ولادت آن حضرت بر همگان مخفي ماند.

پيش از آن نيز در روايات ائمه هدا عليهم السلام به ولادت اسرار‌آميز آن حضرت اشاره شده و حتي اين مطلب يکي از دلايل شناخت وي تعيين شده بود.

تلاش بي وقفه بني‌عباس براي يافتن فرزندي از امام يازدهم، در بيشتر منابع تاريخي گزارش شده است.

احمد بن عبيدالله بن خاقان که کار خراج قم را برعهده داشته، ضمن گزارش مفصلي پيرامون کاوش خانه امام عسکري(ع) مطالب دقيقي را خاطر نشان ساخته و مي‌گويد: وقتي خبر کسالت امام عسکري(ع) شايع شد خليفه به دنبال پدرم فرستاد، او به دارالخلافه رفته و همراه پنج تن از کارمندان نزديک خليفه که از معتمدان او بودند بازگشت. پدرم به آنان دستور داد تا خانه امام را در کنترل خود گرفته و لحظه به لحظه از احوال و اخبار وي اطلاع داشته باشند، آنگاه برخي از طبيبان را فراخوانده و دستور داد شبانه روز بر بالين امام حضور داشته باشند.

پس از دو يا سه روز به او اطلاع دادند که امام ضعيف‌تر شده است و او دستور داد طبيبان بر مراقبتهاي خود بيفزايند، آنگاه پيش قاضي القضات رفته و از او خواست ده نفر از معتمدين خود را که از نظر دين و ورع کاملاً مورد اطمينان وي بودند به منزل امام عسکري(ع) بفرستد که شبانه روز در آنجا باشند. اين وضع ادامه داشت تا آنکه امام وفات کرد. پس از اين حادثه ، خانه امام عسکري به دستور خليفه مورد تفتيش دقيقي قرار گرفته و همه چيز مهر و موم شد و پس از آن تلاشهاي پي‌گيرانه‌اي براي يافتن فرزندي از آن حضرت شروع شد؛ حتي کنيزان امام نيز تحت نظر قرار گرفتند تا معلوم شود کداميک از آنها باردار است و يکي از آنها را که احتمال حمل درباره‌اش مي‌رفت در حجره‌اي تحت مراقبت قرار دادند تا وقتي که باردار نبودن وي مسلم شد. آنگاه ميراث امام را بين مادر و برادرش جعفر تقسيم کردند. در همين روايت به دنبال گزارش مزبور اشاره‌اي به فرصت طلبي جعفر به منظور جانشيني برادرش شده است. از جمله آنکه وي از عبيدالله بن خاقان خواست او را به عنوان جانشيني امام عسکري(ع) اعلام و معرفي نمايد و او تقاضاي جعفر را رد کرد.

روايت ديگري اشاره بدان دارد که برخي از شيعيان قم بي‌خبر از فوت امام عسکري(ع) براي پرداخت وجوه خويش به سامرّا آمدند. پس از ورود به سامرا، آنان را پيش جعفر کذّاب بردند، قمي‌ها نخست درصدد امتحان جعفر برآمدند، بدين منظور از وي پرسيدند: از مبلغ پولي که با خود آورده‌اند اطلاع دارد؟ جعفر پس از اظهار بي‌اطلاعي گفت: تنها خدا از غيب آگاه است. و در نتيجه قمي‌ها از پرداخت پول به او خودداري کردند در آن هنگام شخصي آنها را به خانه‌اي هدايت کرد و در آنجا پس از آنکه مبلغ وجوهات به آنها گفته شد، پول را به شخصي که درست گفته بود تحويل دادند. جعفر اين موضوع را به معتمد گزارش داد و به دستور او خانه امام و حتي خانه‌هاي همسايگان آن حضرت مورد تفتيش مجدد قرار گرفت. در اينجا بود که کنيزي به نام ثقيل که گويا به خاطر حفظ جان امام زمان(عج) ادعاي بارداري کرده بود بازداشت شد و مدت دو سال تحت نظر قرار گرفت تا اطمينان به عدم بارداري وي حاصل شده و سپس او را رها کردند.

مسلماً اين چنين اظهار حساسيت شديد از طرف دستگاه خلافت همراه با تحريکات جعفر، بدان سبب بود تا گذشته از کنترل امام دوازدهم، در صورت عدم دسترسي به آن حضرت لااقل بتوانند اعلام کنند: امام حسن عسکري(ع) فرزندي نداشته است. احضار و گماشتن افراد موثق در منزل امام هم براي همين بود تا به ادعاي خود در اين مورد رنگ حقيقت داده و شيعيان را دچار حيرت و سردرگمي نمايند چنانکه در ادامه همان نقل از طرف شيخ طوسي افزوده شده: افراد مورد اعتماد مذکور که در خانه امام حضور داشتند، شهادت دادند که آن حضرت در گذشته است. اما حقيقت آن است که مطابق طرح دقيق و منظمي که از پيش در اين مورد ريخته شده بود مسئله ولادت آن حضرت اساساً از چشم مردم و حتي اکثريت شيعيان به دور مانده و با اين حال مشکل چنداني نيز به دنبال نياورد.

آگاهي برخي از شيعيان از تولد امام زمان(عج)

البته چنين نبود که کسي از تولد آخرين حجت خدا اطلاعي نداشته و يا پس از تولد، آن حضرت را نديده باشد. برخي از شيعيان مورد اعتماد و عده‌اي از وکلاي امام عسکري(ع) و کساني که در خانه امام مشغول خدمت بودند از اين امر با خبر بودند. شيخ مفيد از تعدادي از اصحاب، خدمتگزاران و ياران نزديک امام عسکري(ع) روايت کرده که آنان موفق به ديدار امام زمان(عج) شده‌اند. محمد بن اسماعيل بن موسي بن جعفر، حکيمه خاتون دختر امام جواد (ع)، ابوعلي بن مطهر، عمر و اهوازي و ابونصر طريف خدمتگزار خانه امام از آن جمله بودند.

بدين ترتيب امام حسن عسکري(ع) فرزند خود را به برخي نشان داده و او را جانشين خويش معرفي کرده است.

شيخ کليني از ضوء بن علي عجلي روايت کرده که مردي ايراني از اهالي فارس به او گفته بود: به منظور خدمت در منزل امام عسکري(ع) به سامرا رفته و امام او را به عنوان مسئول خريد خانه پذيرفت او مي‌گويد: روزي حضرت عسکري(ع) فرزند خود را که تقريباً کودک دو ساله‌اي بود به وي نشان داده فرمود: هذا صاحبکم و پس از آن تا رحلت امام عسکري ديگر آن کودک را نديد.

شايد پراهميت‌ترين ديدار اصحاب امام عسکري(ع) از حضرت بقية‌ الله(عج) موقعي بود که محمد بن عثمان عمري از وکلاي بعدي امام زمان(عج) همراه با چهل تن ديگر در خدمت امام بودند. آن حضرت فرزند خود را به آنان نشان داده و فرمود:

هذا إمامکم من بعدي و خليفتي عليکم، أطيعوه و لا تتفرقوا من بعدي في أديانکم لتهلکوا، أما أنکم لا ترونه بعد يومکم هذا.

اين امام شما پس از من و جانشين من در ميان شماست از او فرمان بريد و پس از من در دين خود اختلاف نکنيد که در اين صورت هلاک مي‌شويد و پس از اين هرگز او را نخواهيد ديد.

و در ادامه‌اين روايت آمده که چند روز پس از آن، امام عسکري(ع) رحلت فرمود.

همين روايت را شيخ طوسي نيز نقل کرده و برخي رجال شيعه را که در اين جمع چهل نفري حضور داشتند، نام برده که از آن جمله: علي بن بلال، احمد بن هلال، احمد بن معاوية بن حکيم و حسن بن ايوب بن نوح بوده‌اند.

منتخب الاثر روايات ديگري در اين زمينه ارائه داده است.

نام بردن از آن حضرت در آن دوران ممنوع بود و امام عسکري(ع) تأکيد داشتند که تنها با عنوان الحجة من آل محمد(ص) از ايشان نام برند.

منبع: نور علم- شماره 48 ، آذر و دي 1371


 

بررسی و اثبات امامت حضرت مهدی(عج) بین مسلمین درسن خردسالی و مفهوم شناسی انتظار و وظایف منتظران :

اعتقاد به مهدی موعود(عج) از عقاید مسلم نزد همه مسلمانان است. تمام مسلمانان معتقدند شخصی از خاندان پیامبر(ص) که مهدی لقب دارد و با حضرت رسول(ص) هم نام است درآخرالزمان ظهور خواهد کرد و دین اسلام را رواج داده و جهان را پراز عدل وداد خواهد کرد؛ زیرا احادیث متواتری در این باره ازپیامبراکرم(ص) روایت شده است به گونه ای که کمتر مسا له ای را می توان یافت که احادیث مربوط به آن در این حد از تواتر(نقل زیاد) باشد. اعتبار حدیث متواتر مورد قبول همه علمای اسلام، بلکه همه عقلای بشر بوده و حجیت و اعتبار آن خدشه ناپذیر است و هیچ گونه شک و تردیدی را برنمی تابد.

 

برخی ازمحققان اهل سنت، در نقد کلام ابن خلدون که در احادیث مربوط به مهدی موعود(عج) شک و تردید نموده، گفته اند: احادیث مربوط به مهدی موعود(عج) مجموعه ای از احادیث و آثار و حدود هشتاد روایت می باشد که صدها راوی یا بیشتر آنها را نقل کرده اند. با این حال، چگونه می توان این مجموعه بزرگ از احادیث را ردکرد؟ اگر چنین کاری جایز باشد اساس شریعت هم قابل تردید خواهد بود. (سبحانی ،567:1382)

 

گذشته از کتابهای معتبر حدیث و تاریخ علمای اهل سنت که احادیث مربوط به مهدی موعود(عج) را نقل کرده اند ،عده ای دیگر از علمای اهل سنت کتابهای مستقلی در این موضوع تألیف کرده اند که فهرست نام برخی از آنان را به همراه کتاب یا کتابهایی که در این زمینه نگاشته اند، یادآوری می نمائیم :

 

1-      ابونعیم اصفهانی: کتابهای مناقب المهدی؛ نعت المهدی و الاربعین حدیثا فی المهدی.

2-      جلال الدین سیوطی: العرف الوردی فی اخبار المهدی وعلاما ت المهدی.

3-      ابن حجر: القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر.

4-      ملاعلی متقی هندی: البرهان فی علامات مهدی اخرالزمان.

5-      حافظ ابوعبدالله گنجی شافعی: البیان فی اخبار صاحب الزمان.

6-      شیخ یوسف بن یحیی بن علی مقدسی شافعی: عقد الدرر فی اخبار المنتظر.

و....

 

 

اعتقاد اهل سنت به وجود امام زمان(عج) :

 

وجود امام زمان(عج) مورد اتفاق همه شیعیان است، ولی اهل سنت در این مورد دو دسته اند: اکثریت اهل سنت برآنند که امام زمان(عج) فعلا وجود ندارد و قبل از قیامت به دنیا خواهد آمد ولی جمع کثیری از آنان با شیعیان هم عقیده اند. اختلافی دیگر در مورد امام زمان(عج) این است که از نظر شیعه وعده ای از علمای اهل سنت، آن حضرت از فرزندان امام حسین(ع) است، ولی عده ای دیگر از علمای اهل سنت او را از فرزندان امام حسن(ع) دانسته اند. منشا این اختلاف آن است که در منابع حدیث اهل سنت در این باره دو گونه حدیث نقل شده است، ولی احادیثی که او را از اولاد امام حسین(ع) می داند، مشهورتر است. با این حال، برخی از علمای شیعه و اهل سنت، وجوهی را برای توجیه احادیث دیگر نقل کرده اند که در این مجال بخاطراطاله کلام به آن نمی پردازیم.(نوری ،1384:باب چهارم )

 

دلایل وجود امام زمان(عج) :

 

به طور کلی از دو طریق می توان وجود امام زمان(عج) را اثبات کرد :                                                                                                                          

 

1-     طریق عقلی :

 

دلیل عقلی بر لزوم وجود امام معصوم، بر وجود امام زمان(عج) دلالت می کند؛ زیرا دلیل عقلی مذکور اختصاص به زمان  ویژه ای ندارد، بلکه از زمان رحلت پیغمبراکرم(ص) تا قیامت را شامل می شود، چرا که مفاد آن بیانگر این است که تا وقتی تکلیف هست و مکلفانی هستند که از خطا و اشتباه مصون نیستند، باید امام و پیشوایی معصوم وجود داشته باشد.

 

به عبارت دیگر، آفرینش بدون وجود انسان کامل، تفسیر صحیح و خردپسندی ندارد، وبه منزله کالبد بدون روح است وانسان کامل به مثابه ی قلب وروح آدمیان است. در روایات نیز آمده است: اگر حجت خدا وجود نداشته باشد، زمین اهلش را در کام خود فرومی برد. (صدوق،1386ش:ج1،ص211-234)

 

امام علی(ع) نیز فرمودند: زمین هرگز از حجت خدا خالی نخواهد ماند. حجت الهی یا ظاهر است و مشهور، و یا خائف است و مستور، تا حجت ها و بینات الهی باطل نگردد. (فیض الاسلام ،1382ش:حکمت 147)

 

2-     طریق نقلی:

 

طریق نقلی از سه راه قابل تقریر است :

 

الف) روایات نبوی

 

همان طور که یادآور شدیم، در روایات نبوی(ص) امامان دوازده گانه(ع) به روشنی و به نام معرفی شده اند، که آخرین آنان هم نام با پیامبر(ص) و ملقب به مهدی، حجت، قائم و فرزند بلا واسطه امام حسن عسگری(ع) است روشن است که این روایات بر وجود حضرت مهدی(عج) دلالت می کنند.        

 

ب) شواهد تاریخی

 

گزارش هایی که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کرده، و از کسانی یاد کرده اند که در منزل امام حسن عسکری(ع) با فرزندش مهدی(عج) ملاقات نموده اند. این مطلب در کتابهای شیعه امری مسلم است. در این جا به نقل  پاره ای از اقوال علمای اهل سنت در این زمینه بسنده می کنیم :

 

1-      ابن صباغ مالکی می گوید: ابومحمدالحسن امام عسگری(ع) فرزندی به نام حجت و قائم منتظر را برجای گذاشت. او ولادت فرزندش را پوشیده و امر او را مستور می داشت، چرا که شرایط زمان او بسیار سخت بود و از جانب سلطان  بر او بیمناک بود. (ابن صباغ المالکی،بی تا:ص290)

 

2-      خواجه محمد پارسا درکتاب ((فصل الخطاب)) نگاشته است: یکی از ائمه اهل بیت، ابو محمد حسن عسگری است .... و فرزندی جز ابوالقاسم که قائم ،حجت ،مهدی وصاحب الزمان نامیده می شود از او باقی نماند تولد مهدی نیمه شعبان سال 255قمری اتفاق افتاد. ومادرش ام ولدی بود که ((نرجس)) نامیده می شد. مهدی به هنگام شهادت پدرش پنج سال داشت وتا کنون مخفی است .(قندوزی حنفی،1418:ص451)

ج) حکایات ملاقات با امام زمان (عج) درایام غیبت

زمان غیبت صغری، نمایندگان چهارگانه امام (عج) به محضر آن حضرت شرفیاب می شدند و در طول غیبت ایشان نیز شمار زیادی از خواص شیعه به درک محضر شریف او توفیق یافته اند، هر چند بسیاری از آنان در لحظه ملاقات از این حقیقت غفلت داشته و پس از آن، از طریق شواهد روشن به آن واقف گردیده اند. شرح این ملاقاتها در کتابهای تاریخ وعقاید بیان شده است.(مجلسی ،1404ق:ج52،ص34)

 

امامت در خرد سالی :

 

دراین بخش پاسخ شبهه ای داده خواهد شد که مغرضان شیعیان به تشیع وارد نموده اند وتقریر شبهه به این صورت

می باشد چگونه ممکن است کودکی پنج ساله که هنوز قادر بر تکلم کاملی نیست بر مردم حکومت نماید.

 

پاسخ اینگونه می باشد که در میان امامان معصوم (ع) سه امام در خرد سالی به امات رسیدند: امام جواد(ع) در هفت سالگی، امام هادی(ع) در نه سالگی و حضرت مهدی(عج) در پنج سالگی .

 

از این رو، از همان عصر امامت امام رضا(ع) به بعد این سئوال مطرح شد که با توجه به مقام بسیار ارجمند امامت، چگونه انسانی در خرد سالی به امامت می رسد؟ چرا که دوران شکوفایی رشد و عقل در مردان، به طور معمول از پانزده سالگی شروع و در چهل سالگی به تکامل می رسد. ونظر به اینکه این مسا له در مورد امامان(ع) نخستین بار در مورد حضرت جواد(ع) رخ داد، در آن عصر، از جنجالی ترین مسائل بود.

 

حضرت رضا(ع) قبل از امامت امام جواد(ع) به بیان پاسخ این سئوال می پرداختند، و با روشن گری و آگاهی بخشی اذهان را روشن می ساختند. گاهی این مساله به گونه های دیگر در نزد بستگان امامان مطرح می شد، و آنها نیز به پاسخ آن می پرداختند؛ به عنوان نمونه محدث خبیر کلینی از محمدبن حسن بن عماد روایت می کند که گفت: من در حضور علی بن جعفر(عموی بزرگوار امام رضا (ع)) در مسجدالنبی نشسته بودم، دو سال بود که درمسجد رسول خدا(ص) به درس علی بن جعفر می رفتم و از محضرش مستفیض می شدم، یک روز ناگاه دیدم حضرت جواد(ع) در خرد سالی در مسجد النبی(ص) به نزد علی بن جعفر(ع) آمد، ابن جعفر تا آن حضرت را دید، شتابان برخاست و با پای برهنه و بدون ردا به سوی حضرت جواد(ع) رفت ودست او را بوسید و به او احترام شایان نمود، حضرت جواد(ع) به او فرمود: ای عمو، بنشین خدا تو را رحمت کند. علی ابن جعفر گفت: ای آقای من چگونه بنشینم با اینکه شما ایستاده ای؟ هنگامی که ابن جعفر به مجلس درس خود باز گشت، اصحاب و شاگردانش او را سرزنش کردند و به او گفتند تو عموی پدر حضرت جواد(ع) هستی در عین حال با این سن وسال، اینگونه در برابر حضرت جواد(ع) که خرد سال است فروتنی می کنی ودستش را می بوسی و آن همه احترام شایان می نمایی؟ علی بن جعفر گفت: ساکت باشید. آنگاه محاسن خود را بدست گرفت و گفت: اذا کان الله عزو جل لم یو هل هذا الشیبه اهل هذا الفتی ووضعه حیث وضعه، انکر فضله ، نعوذبا لله مما تقولون بل انا له عبد؛ (اگر خداوند صاحب این ریش سفید را شایسته(امامت) ندانست، واین نوجوان را سزاوار دانست، وبه او چنان مقامی داد، آیا من فضیلت او را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن ناروای شما.من غلام وبرده او هستم واو مولای من است).کلینی،1392ق:ج1،ص322)

 

پاسخ های امام رضا و امام جواد(ع) به مساله خرد سالی حضرت جواد(ع) برای امامت :

 

عده ای در مورد امامت امام جواد(ع) در خرد سالی، از حضرت رضا(ع) سئوال کردند، آن حضرت به آنها که به قرآن معتقد بودند، ماجرای نبوت حضرت عیسی(ع) را در خرد سالی به عنوان شاهد ذکر کرد، در این مورد دو روایت را از فرهنگ روایی شیعیان ذکر می کنیم :

 

1-      صفوان بن یحیی می گوید: به امام رضا(ع) عرض کردم؛ قبل از ولادت حضرت جواد(ع) در مورد جانشین شما می پرسیدم، می فرمودید خداوند پسری را به من عطاء می کند. اکنون خداوند متعال حضرت جواد(ع) را به شما عنایت کرده وچشم های ما را به وجود او روشن نموده است، خداوند آنروز را که شما از دار دنیا بروید را برای ما نیاورد، ولی اگر حادثه ای رخ داد، به چه کسی رجوع کنیم؟ (یعنی امام بعد از شما کیست؟) حضرت رضا(ع) به پسرش حضرت جواد(ع) که در روبرویش ایستاده بود اشاره کرد وفرمود: به ایشان مراجعه نمائید. عرض کردم فدایت گردم، این پسر سه سال دارد؟ فرمود: وما یضره من ذلک فقد قام عیسی بالحجه وهو ابن ثلاث سنین؛ (چه مانعی دارد.عیسی(ع) سه ساله بود که به حجت قیام کرد و نبوت خود را آشکار کرد).

 

2-      خیرانی می گوید: پدرم گفت درخراسان، در محضر حضرت رضا(ع) بودم، شخصی از آن حضرت پرسید: اگر برای شما پیشامدی رخ داد، پس از شما امام مردم کیست؟ امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: پسرم ابوجعفر(حضرت جواد) است. گویی پرسش کننده از شنیدن این پاسخ - ازاین رو که حضرت جواد(ع) کودک بود و حدود هفت سال داشت- قانع نشد، حضرت رضا(ع) به او فرمود: خداوند حضرت عیسی(ع) را در کمتر از سن ابوجعفر(حضرت جواد) به عنوان پیامبر شریعت تازه ای برگزید بنابراین چه مانعی دارد که همان خدا ابوجعفر را در خردسالی به امامت برساند. توضیح این که: در آیه 30 سوره مریم به این مطلب تصریح شده که حضرت عیسی(ع) در گهواره با بیان گویا چنین گفت : (انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا)؛من بنده خدایم، او کتاب آسمانی به من عنایت فرموده و مرا پیامبر قرار داده است.

 

بنابراین، وقتی حضرت عیسی(ع) در گهواره برای ابلاغ شریعت تازه به مقام پیامبری برسد، چه اشکالی دارد که به اراده خداوند، حضرت جواد(ع) در هفت سالگی به مقام رهبری، آن هم در مورد شریعت پیامبراسلام(ص) که بیش از دو قرن از آغاز آن با داشتن چندین رهبر می گذرد، برسد. مساله امامت حضرت جواد(ع) در خردسالی، در عصر امامت حضرت جواد(ع) نیز مطرح بود، حتی این مساله را از خود آن حضرت می پرسیدند.

 

گفته اند شخصی همین سوال را به صورت اعتراض از آن حضرت پرسید، او در پاسخ فرمود: خداوند به داود(ع) وحی کرد تا پسرش سلیمان را که در آن وقت کودک و چوپان بود، جانشین خود سازد، دانشمندان و عابدان بنی اسرائیل، آن را نپذیرفتند و گفتند سلیمان خردسال است، خداوند با نشان دادن اعجازی، شایستگی سلیمان را آشکار ساخت، و همین امر موجب شد که عالمان و عابدان بنی اسرائیل نزد داود(ع) آمدند، و جانشینی سلیمان را پذیرفتند. (کلینی ،همان:ص 383)

 

در مورد دیگر، امام جواد(ع) در پاسخ اعتراض کنندگان، این آیه را خواند: (قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی)(یوسف:108)؛ بگو این راه من است که من و پیروانم با بصیرت کامل همه مردم را به سوی خدا دعوت

می کنم. آن گاه امام جواد(ع) فرمود: سوگند به خدا در آغاز بعثت، جز علی(ع) از پیامبر پیروی نکرد، با این که او در آن وقت نه سال داشت، من نیز اکنون نه سال دارم. (کلینی ،همان:ج1،ص384)

 

استدلال امام جواد(ع) به ایمان آوردن حضرت علی(ع) در نه سالگی بر این اساس است که حضرت علی(ع) دراین سن و سال، پیرو کامل پیامبر(ص) بود، و شایستگی کسب ایمان کامل را پیدا کرد، با توجه به این که بر اساس روایات شیعه و اهل تسنن، پیامبر(ص) در آغاز بعثت، در مجلسی که خویشانش را دعوت کرده بود، و در میان آنها تنها علی(ع) ایمان خود را آشکار ساخت، پیامبر(ص) در همان مجلس علی(ع) را جانشین خود معرفی نمود. (شوشتری،1387ق:ج4،ص62)

 

همه این گفتار در مورد امامت حضرت مهدی(عج) در پنج سالگی نیز مطرح است بلکه امامت حضرت جواد(ع) در هفت سالگی و حضرت هادی(ع) در نه سالگی، مقدمه ای برای پذیرش امامت حضرت مهدی(عج) در پنج سالگی بود. تا یک نوع آمادگی به وجود آید و مردم امامت حضرت مهدی(عج) را در خردسالی بپذیرند.

  

تحلیل و بررسی

 

در مورد پاسخ این سوال که چگونه انسان خردسال به مقام امامت می رسد، ما دو راه در پیش داریم:

 

1-      به آنان که به خدای قادر و حکیم معتقدند، می گوییم: چه مانعی دارد خداوند با آن قدرت و حکمت مطلقه ای که دارد، براساس مصالحی، شخصی را در خردسالی به مقام نبوت یا امامت برساند، چنا

 

2-      ن که مطابق قرآن، خداوند حضرت عیسی و یحیی(ع) را در دوران کودکی به مقام نبوت رسانید؛ و به استناد قرآن عیسی(ع) در گهوراه سخن گفت و فرمود : من بنده خدایم، خداوند به من کتاب آسمانی داد و مرا پیامبر نمود.(مریم:30)

 

و خداوند در مورد یحیی(ع) می فرماید: (یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا)(مریم:12)؛ ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوت بگیر،و ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم.

 

امام جواد(ع) برای یکی از یاران خود به نام علی بن اسباط، به همین آیه استدلال کرد، و پس از ذکر آیه فرمود :

 

خداوند کاری را که در مساله امامت کرده؛ همانند کاری است که در مساله نبوت کرده است، همانگونه که ممکن است خداوند حکمت را در چهل سالگی به انسان بدهد، ممکن است که حکمت را در کودکی به انسانی دیگر عطا فرماید.(کلینی،همان:ج1،ص494)

Social Media